صفحه اصلی تماس با ما عناوین مطالب پروفایل قالب سبز

نويسندگان


برچسب‌ها: <-TagName->
[ چهار شنبه 6 دی 1391برچسب:, ] [ 16:59 ] [ محمدسلطانی ]

نگاهی گذرا به زندگینامه‌ی حضرت آيت‌الله‌العظمی سيد علی حسینی خامنه‌ای

رهبر انقلاب اسلامی ایران

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif سيد على حسینی خامنه‌اى فرزند مرحوم حجت‌الاسلام‌والمسلمين حاج سيد جواد حسينى خامنه‌اى، در فروردین‌ماه سال ۱۳۱۸ شمسی برابر با ۱۳۵۸ قمرى در مشهد مقدس چشم به دنيا گشود. او دومين پسر خانواده بود و زندگى مرحوم سيد جواد خامنه‌اى هم مانند بيشتر روحانيون و مدرسان علوم دينى، بسيار ساده: «پدرم روحانى معروفى بود، اما خيلى پارسا و گوشه‌گير [...] زندگى ما به‌سختى مى‌گذشت. من يادم هست شب‌هايى اتفاق مى‌افتاد كه در منزل ما شام نبود. مادرم با زحمت براى ما شام تهيه مى‌كرد. [...] آن شام هم نان و كشمش بود.»

خانه‌ی ما در خیابان خسروی نو بود... فیلم
خانه‌اى كه خانواده‌ی سيد جواد در آن زندگى مى‌كردند در یكی از محله‌های فقیرنشین مشهد بود: «منزل پدرى من كه در آن متولد شده‌ام، تا چهار پنج سالگى من، يك خانه‌ی  ۶۰ ـ ۷۰  مترى در محله‌ی فقيرنشين مشهد بود كه فقط يك اتاق داشت و يك زيرزمين تاريك و خفه‌اى! هنگامى كه براى پدرم ميهمان مى‌آمد -و معمولاً پدر بنا بر اين كه روحانى و محل مراجعه مردم بود، ميهمان داشت- همه‌ی ما بايد به زيرزمين مى‌رفتيم تا مهمان برود. بعد عده‌اى كه به پدر ارادتى داشتند، زمين كوچكى را كنار اين منزل خريده به آن اضافه كردند و ما داراى سه اتاق شديم.»

رهبر انقلاب از دوران كودكى در خانواده‌اى فقير اما روحانى پرورش يافتند و از چهار سالگى به همراه برادر بزرگشان سيد محمد برای یادگیری الفبا و قرآن مجید، به مكتب‌خانه رفتند و پس از آن در مدرسه‌ی تازه‌تأسيس اسلامى «دارالتعليم ديانتى» ثبت نام كردند و دوران تحصيل ابتدايى را در آن مدرسه گذراندند.

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif  الف. زندگی علمی - طلبگی

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_1.gif ۱۳۳۰
سیدعلی از دوازده سالگی و با رفتن به مدرسه‌ی علمیه‌ی سلیمان‌خان و سپس نواب مشهد، پس از آموختن مقدمات علوم حوزوی، فراگیری دروس سطح همچون معالم، قوانین، شرح لمعه، رسائل، مكاسب و كفایه را از اساتیدی همچون حضرات آیات میرزا احمد مدرس یزدی، حاج شیخ هاشم قزوینی و سید جلیل حسینی سیستانی ادامه داد. اما آن استادی كه سیدعلی نوجوان از او استفاده‌های فراوانی در دروس سطح برد، كسی جز پدرش نبود؛ یعنی مرحوم آیت‌الله سید جواد خامنه‌ای كه از آیات عظامی همچون نائینی و آقا سید ابوالحسن اصفهانی اجازه‌ی اجتهاد داشت. http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/5467/H/139103200007220710_5467.jpg

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_1.gif ۱۳۳۴
شانزده سالگی سنی بود كه آقاسیدعلی حضور در درس خارج فقه آیت‌الله‌العظمی سید محمدهادی میلانی را آغاز كرد. ایشان همزمان در جلسات مرحوم حاج میرزاجوادآقا تهرانی نیز شركت می‌كرد. مباحث این جلسات بیشتر به نقد و رد كتاب فلسفه‌ی منظومه‌ی ملاهادی سبزواری می‌گذشت. علاوه بر این و به دلیل علاقه‌ی آقاسیدعلی به فلسفه و به سبب جوّ ضد فلسفه‌ی آن روزهای مشهد، او ناگزیر بود كه در درس مرحوم آقا شیخ رضا ایسی- از اساتید فلسفه‌ی مورد وثوق حضرت آیت‌الله میلانی- به صورت پنهانی و خصوصی شركت كند.

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_1.gif ۱۳۳۶
هجدهمین سال زندگیِ آقاسیدعلی مقارن شد با عزم او برای حضور در نجف اشرف به قصد زیارت حرم امیرالمؤمنین علیه‌السلام و درك كردن محضر و دروس بزرگان نجف. سیدعلی پس از حضوری كوتاه در این حوزه، درس اساتیدی همچون آیت‌الله العظمی سید محسن حكیم را بیشتر پسندید و تصمیم گرفت كه اگر پدرشان اجازه‌ داد، در نجف بماند و به درس آن اساتید برود. به پدر نامه نوشت و از او برای ماندن و ادامه‌ی تحصیل در نجف اجازه خواست. پاسخ منفی شنید و لذا به امر پدر به مشهد بازگشت.
مشهد؛ سال ۱۳۳۶
پس از برگشتن به مشهد و ادامه‌ی ارتباط با طلابی كه از قم برای زیارت حضرت علی بن موسی‌الرضا علیه‌السلام می‌آمدند، سید جوان مصمم شد برای رفتن به حوزه‌ی قم. در آن هنگام هدایت حوزه‌ی قم را آیت‌الله‌العظمی بروجردی زعامت می‌كرد و این حوزه به سوی شكوفایی و مركزیت علمی می‌رفت. پدر آقاسیدعلی اما كه راهنما و مشاور اصلی او بود، با ترك مشهد موافقت نكرد و این مخالفت ادامه یافت تا یك سال بعد.

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_1.gif ۱۳۳۷
با شروع سال تحصیلی جدید حوزه، آقا سیدجواد خامنه‌ای رضایت داد كه فرزند فاضلش به قم هجرت كند. آقاسیدعلی به قم رفت و در مدرسه‌ی علمیه‌ی حجتیه مستقر شد. برادر بزرگترش سیدمحمد هم در آن‌جا طلبه بود. بانی ساخت این مدرسه‌ی علمیه -كه از دیگر مدارس آن زمانِ قم تازه‌سازتر بود- آیت‌الله‌العظمی حجت كوه‌كمره‌ای بود و طرح معماری آن را علامه سید محمدحسین طباطبایی داده بود.

آقاسیدعلی كه به‌زودی در بین هم‌مباحثه‌هایش به كثرت مطالعه و اشتغال درسی شهره شد. از آغاز ورودش به قم در درس خارج فقه حضرت آیت‌الله العظمی بروجردی شركت كرد. از همان ابتدا در دروس حاج‌آقا روح‌الله هم (حضرت امام خمینی رضوان‌الله‌علیه) نیز حضور یافت. از بركات حضور در این درس آقای بروجردی، نكات مهم رجالی بود كه استاد در آن بسیار متبحّر بود. تقریرات درس خارج فقه و اصول مرحوم امام و مرحوم آیت‌الله‌العظمی بروجردی هنوز نزد آیت‌الله خامنه‌ای باقی است؛ هرچند كه ساواك بسیاری از آنها را در دوران مبارزه از بین برد.

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_1.gif ۱۳۴۰
در فروردین این سال حضرت آیت‌الله‌العظمی بروجردی به لقاء حضرت حق شتافت و مرجعیت امام خمینی رضوان‌الله‌علیه مطرح شد. سخنرانی‌های انتقادی امام و اعتراض‌های تند ایشان علیه اقدامات رژیم و شخص پهلوی دوم، پایه‌های قیام اسلامی در قم و زمینه‌های شكل‌گیری مبارزات را پی ‌ریخت. شاگردان ایشان نیز هریك در سنگری به تبلیغ و روشنگری ‌پرداختند و به دنبال تحكیم قیام و تثبیت مرجعیت و زعامت امام بودند.
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/5467/H/139103200015260237_5467.jpg
http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_1.gif ۱۳۴۲
پس از حادثه‌ی یورش عوامل پهلوی به مدرسه‌ی فیضیه و با اوج‌گیری مبارزات طلاب و مردم متدین علیه رژیم، امام خمینی را دستگیر كردند و به تبعید فرستادند. پس از تبعید امام، شاگردان ایشان مبارزات را در قم و دیگر شهرها ادامه دادند. روش مبارزاتی امام سبب شده بود تا آقاسیدعلی -كه تحت تأثیر شخصیت انقلابی شهید نواب صفوی نیز بود- به انجام وظیفه‌ی روشنگری در مبارزات بپردازد. لذا ساواك دو بار او را دستگیر كرد. در همین سال امام خمینی او را به عنوان نماینده‌ی خود و برای ابلاغ پیام درباره‌ی مبارزه با رژیم شاه، نزد آیت‌الله‌العظمی میلانی در مشهد فرستادند. همه‌ی این‌ها در كنار فضای گرم درس و بحث و مباحثات علمی بود.

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_1.gif ۱۳۴۳
در این سال آیت‌الله سیدجواد خامنه‌ای كه در مشهد ساكن بود، بینایی خود را از دست داد. این بدترین خبر برای آقاسیدعلی بود كه می‌خواست در قم بماند. او با وجود اصرار اساتید خود بر ماندنش در قم و از جمله اصرار آیت‌الله حاج شیخ مرتضی حائری یزدی –فرزند آیت‌الله‌العظمی حائری مؤسس–قصد عزیمت به مشهد مقدس كرد. در مدت تحصیل در قم، به غیر از امام خمینی و مرحوم آقای بروجردی، حضرات آیات شیخ مرتضی حائری در فقه و اصول و علامه سیدمحمدحسین طباطبایی در فلسفه، از دیگر اساتید آقاسیدعلی خامنه‌ای بودند. همچنین آقایان شیخ محمد حسین بهجتی شفق، حجت‌الاسلام محمدجواد حجتی كرمانی، حجت‌الاسلام سید جعفر شبیری زنجانی، آیت‌الله حاج شیخ مهدی باقری كنی و آیت‌الله ربانی املشی از هم‌مباحثه‌های نزدیك او به شمار می‌رفتند.
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/5467/H/139103200039060156_5467.jpg
http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_1.gif ۱۳۴۴
پس از بازگشت به مشهد مقدس، پدر كه از اساتید اصلی او در سال‌های طلبگی بود، دیگر نابینا شده و از نعمت مطالعه محروم بود و آقاسیدعلی چشمان پدرش شد! او هر روز و در زمانی مشخص، چند ساعت برای پدر كتاب می‌خواند و همان متون را با او مباحثه می‌كرد.
تدریس رسائل و مكاسب و كفایه، آغاز تدریس تفسیر قرآن كریم و حضور مجدد در درس خارج فقه آیت‌الله‌العظمی میلانی -علیرغم اختلاف سلیقه در مبارزات سیاسی- بخشی از فعالیت‌های علمی روحانی ۲۶ ساله‌ی ساكن خیابان خسروی نو در مشهد مقدس بود.

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_1.gif ۱۳۴۷-۱۳۵۷
مدرسه‌ی علمیه‌ی میرزا جعفر مشهد، شاهد جلسات تفسیر قرآن كریم بود كه به‌سرعت مورد استقبال طلاب قرار گرفت. «تفسیرِ فعّال قرآن» كه سیدعلی خامنه‌ای آن را تدریس می‌كرد، شیوه‌ی جدید و خاصی از تفسیر كلام‌الله مجید بود و طلاب را روزبه‌روز به بهره‌گیری از آموزه‌های قرآن ترغیب می‌كرد. این جلسات به دلیل استقبال زیاد و مباحث مبارزاتی مطرح‌شده در كنار تدریس رسائل و مكاسب و كفایه، با ممانعت‌های مكرر عوامل رژیم پهلوی مواجه شد. این اتفاق باعث شد تا این دروس از مسجد امام حسن مجتبی علیه‌السلام به مسجد كرامت و پس از آن به مساجد رضایی، قبله و... منتقل شود. این جلسات كه دیگر به محل حضور دانشجویان نیز تبدیل شده بود، به دلیل بازداشت آیت‌الله خامنه‌ای بارها متوقف و دوباره برگزار می‌شد تا این‌كه در سال ۱۳۵۶ به دلیل تبعید آیت‌الله خامنه‌ای به ایرانشهر، تعطیل شد.

ممنوع‌الخروج شدن از كشور به دلیل مبارزات انقلابی در مشهد، دستگیری‌های پیاپی و فعالیت‌های سیاسی باعث شد تا سیدعلی حسینی خامنه‌ای نتواند برای ارتباط‌گیری از نزدیك با امام خمینی به نجف اشرف برود، اما ماندن در مشهد و پركردن خلأ فكری و ایدئولوژیك كه پیش از این برای جریان مبارزه وجود داشت، موجب شد تا جلسات مستمر با شهید مرتضی مطهری پیگیری شود و محصول آن جلسات «تدوین ایدئولوژی اسلامی» باشد.
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/5467/dars.jpg
http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_1.gif  ۱۳۶۹ تا امروز
از سال ۱۳۶۹ شمسی، درس خارج فقه آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای آغاز شده و تا كنون ادامه دارد. جهاد، موسیقی، غیبت، قصاص و... از مباحثی است كه تا كنون در درس خارج ایشان تدریس شده است.

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif  ب. مبارزات سياسى
آيت‌الله خامنه‌اى به گفته‌ی خودشان «از شاگردان فقهى، اصولى، سياسى و انقلابى امام خمينى قدّس‌سرّه» هستند و نخستين جرقه‌هاى سياسى و مبارزاتى ایشان و دشمنى با طاغوت را مجاهد بزرگ و شهيد راه اسلام شهيد «سيد مجتبى نواب صفوى» در ذهن ايشان زده است؛ هنگامی كه نواب صفوى با عده‌اى از فدایيان اسلام در سال ۱۳۳۱ به مشهد رفتند و در مدرسه‌ی سليمان‌خان، سخنرانى پرهيجان و بيداركننده‌اى در موضوع احياى اسلام و حاكميت احكام الهى و نیز فريب و نيرنگ شاه و انگليس و دروغگويى آنان به ملت ايران، ايراد كردند.
«همان وقت جرقه‌هاى انگيزش انقلاب اسلامى به وسيله‌ی نواب صفوى در من به وجود آمده و هيچ شكى ندارم كه اولين آتش را مرحوم نواب در دل ما روشن كرد.»

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_1.gif همراه با نهضت حضرت امام خمينى قدّس‌سرّه
آيت‌الله خامنه‌اى از سال ۱۳۴۱ كه در قم حضور داشتند و از زمانی كه حركت انقلابى و اعتراض‌آميز امام خمينى عليه سياست‌هاى ضد اسلامى و آمريكاپسند محمدرضا شاه پهلوى آغاز شد، وارد ميدان مبارزات سياسى شدند و شانزده سال تمام با وجود فراز و نشيب‌هاى فراوان و شكنجه‌ها و تعبيدها و زندان‌ها مبارزه كردند و در اين مسير از هيچ خطرى نترسيدند.
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/5467/H/139103200011470253_5467.jpg
نخستين بار در محرم سال ۱۳۸۳ ﻫ.ق از سوى امام خمينى قدّس‌سرّه مأموريت يافتند كه پيام ايشان را به آيت‌الله‌العظمی ميلانى و علماى خراسان در خصوص چگونگى برنامه‌هاى تبليغاتى روحانيون در ماه محرم و افشاگرى عليه سياست‌هاى آمريكايى شاه و اوضاع ايران و حوادث قم برسانند. ايشان اين مأموريت را انجام دادند و خود نيز براى تبليغ، عازم شهر بيرجند شدند و در راستاى پيام امام خمينى، به تبليغ و افشاگرى عليه رژيم پهلوى و آمريكا پرداختند. به اين خاطر در ۹ محرم «۱۲ خرداد ۱۳۴۲»  دستگير و يك شب بازداشت شدند و فرداى آن با اين شرط آزاد شدند ‌كه منبر نروند و تحت نظر باشند. با پيش آمدن حادثه‌ی خونین ۱۵خرداد، باز هم ایشان را از بیرجند به مشهد آوردند، تحویل بازداشتگاه نظامى دادند و ده روز در آن‌جا با سخت‌ترین شرایط و شكنجه و آزارها زندانى شدند.

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_1.gif دومين بازداشت
در بهمن ۱۳۴۲ -رمضان ۱۳۸۳ ﻫ.ق- آیت‌الله خامنه‌اى با عده‌اى از دوستانشان بر اساس برنامه‌ی حساب‌شده‌اى به مقصد كرمان حركت كردند. پس از دو سه روز توقف در كرمان و سخنرانى و منبر و ديدار با علما و طلاب آن شهر عازم زاهدان شدند. سخنرانى‌ها و افشاگرى‌هاى پرشور ايشان و به‌ويژه در ايام ششم بهمن -سالگرد انتخابات و رفراندوم رژیم شاه- مورد استقبال مردم قرار گرفت. در روز پانزدهم رمضان كه مصادف با ميلاد امام حسن علیه‌السلام بود، صراحت و شجاعت و شور انقلابى ايشان در افشاگرى سياست‌هاى شيطانى و آمريكايى رژيم پهلوى، به اوج رسيد و ساواك شبانه ايشان را دستگير و با هواپيما روانه‌ی تهران كرد. رهبر بزرگوار، حدود دو ماه در زندان قزل‌قلعه -به صورت انفرادى- زندانى شدند و انواع اهانت‌ها و شكنجه‌ها را تحمل كردند.

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_1.gif سومين و چهارمين بازداشت
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/5467/H/139103200051460968_5467.jpgكلاس‌هاى تفسير و حديث و انديشه‌ی اسلامى ايشان در مشهد و تهران با استقبال كم‌نظير جوانان پرشور و انقلابى مواجه شد. همين فعاليت‌ها سبب عصبانيت ساواك شد و ايشان را مورد تعقيب قرار دادند. به اين خاطر در سال ۱۳۴۵ در تهران مخفيانه زندگى مى‌كردند و يك سال بعد -۱۳۴۶- دستگير و محبوس شدند. همين فعاليت‌هاى علمى و برگزارى جلسات و تدريس و روشنگرى عالمانه و مصلحانه بود كه موجب شد آن بزرگوار بار ديگر توسط ساواك جهنمى پهلوى در سال ۱۳۴۹ نيز دستگير و زندانى كردند.

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_1.gif پنجمين بازداشت
حضرت آيت‌الله خامنه‌اى درباره‌ی پنجمين بازداشت خويش توسط ساواك مى‌نويسد:
«از سال ۴۸ زمینه‌ی حركت مسلحانه در ایران محسوس بود. حساسیت و شدت عمل دستگاه‌هاى جارى رژیم پیشین نیز نسبت به من -كه به قرائن دریافته بودند چنین جریانى نمى‌تواند با افرادى از قبیل من در ارتباط نباشد- افزایش یافت. سال ۵۰ مجدداً و براى پنجمین بار به زندان افتادم. برخوردهاى خشونت‌آمیز ساواك در زندان آشكارا نشان مى‌داد كه دستگاه از پیوستن جریان‌هاى مبارزه مسلحانه به كانون‌هاى تفكر اسلامى به‌شدت بیمناك است و نمى‌تواند بپذیرد كه فعالیت‌هاى فكرى و تبلیغاتى من در مشهد و تهران از آن جریان‌ها بیگانه و به كنار است. پس از آزادى، دایره‌ی درس‌هاى عمومى تفسیر و كلاس‌هاى مخفى ایدئولوژى و... گسترش بیشترى پیدا كرد.»

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_1.gif بازداشت ششم
در بين سال‌هاى ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۳ درس‌هاى تفسير و ايدئولوژى آيت‌الله خامنه‌اى در سه مسجد «كرامت»، «امام حسن علیه‌السلام» و «ميرزا جعفر» مشهد مقدس تشكيل می‌شد و هزاران نفر از مردم مشتاق به‌ويژه جوانان آگاه و روشنفكر و طلاب انقلابى و معتقد را به اين سه مركز مى‌كشاند و با تفكرات اصيل اسلامى آشنا مى‌ساخت. درس نهج‌البلاغـه‌ی ايشان از شور و حال ديگـرى برخوردار بود و در جزوه‌هاى پلى‌كپى‌شده تحت عنوان: «پرتوى از نهج‌البلاغه» تكثير و دست به دست مى‌گشت. طلاب جوان و انقلابى كه درس حقيقت و مبارزه را از محضر ايشان مى‌آموختند، با عزيمت به شهرهاى دور و نزديكِ ايران، افكار مردم را با آن حقايق نورانى آشنا و زمينه را براى انقلاب بزرگ اسلامى آماده مى‌ساختند.http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/5467/H/139103200048090321_5467.jpg

اين فعاليت‌ها موجب شد كه در دى ماه ۱۳۵۳ ساواك بى‌رحمانه به خانه‌ی آيت‌الله خامنه‌اى در مشهد هجوم ببرد و ايشان را دستگير و بسيارى از يادداشت‌ها و نوشته‌های ایشان را ضبط كنند. اين ششمين و سخت‌ترين بازداشت ايشان بود و تا پاييز ۱۳۵۴ در زندان كميته‌ی مشترك تهران زندانی بودند. در اين مدت در سلولى با سخت‌ترين شرايط نگهداشته شدند. سختى‌هايى كه ايشان در اين بازداشت تحمل كردند، به تعبير خودشان «فقط براى آنان كه آن شرايط را ديده‌اند» قابل فهم است.

پس از آزادى از زندان، به مشهد مقدس برگشتند. باز هم همان برنامه و تلاش‌هاى علمى و تحقيقى و انقلابى ادامه داشت. البته ديگر امكان تشكيل كلاس‌هاى سابق را به ايشان ندادند.

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_1.gif در تبعيد
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/5467/H/139103200053410592_5467.jpgرژیم پهلوى در اواخر سال ۱۳۵۶، آیت‌الله خامنه‌اى را مجدداً دستگیر و براى مدت سه سال به شهر ایرانشهر تبعید كرد. البته در اواسط سال ۱۳۵۷ و در پی اوج‌گيرى مبارزات مردم مسلمان و انقلابى ايران، ايشان از تبعيدگاه آزاد شدند و به مشهد مقدس بازگشتند و در صفوف مقدم مبارزات مردمى عليه رژيم پهلوى قرار گرفتند. پس از پانزده سال مبارزه‌ی مردانه و مجاهدت و مقاومت در راه خدا و تحمل آن‌همه سختى و تلخى، ثمره‌ی شيرين قيام و مقاومت و مبارزه؛ يعنى پيروزى انقلاب كبير اسلامى ايران و سقوط خفّت‌بار حكومتِ سراسر ننگ و ظالمانه‌ی پهلوى و برقرارى حاكميت اسلام در اين سرزمين را ديدند.

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif  در آستانه‌ی پيروزى
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/5467/H/139103200056020309_5467.jpgدر آستانه‌ی پيروزى انقلاب اسلامى و پيش از بازگشت امام خمينى از پاريس به تهران، «شوراى انقلاب اسلامى» با شركت افراد و شخصيت‌هاى مبارزى همچون شهيد مطهرى، شهيد بهشتى، هاشمى رفسنجانى و ... در ايران تشكيل گرديد. آيت‌الله خامنه‌اى نيز به فرمان امام بزرگوار به عضويت اين شورا درآمدند. پيام امام توسط شهيد مطهرى به ايشان ابلاغ گرديد و با دريافت پيام رهبر كبير انقلاب، از مشهد به تهران آمدند.

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif  پس از پيروزى انقلاب اسلامی
آيت‌الله خامنه‌اى پس از پيروزى انقلاب اسلامى نيز همچنان پرشور و پرتلاش به فعاليت‌هاى ارزشمند اسلامى و در جهت نزديك‌تر شدن به اهداف انقلاب اسلامى پرداختند كه همه در نوع خود و در زمان خود بى‌نظير و بسيار مهم بودند كه در اين مختصر فقط به ذكر رئوس آنها مى‌پردازيم:

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_1.gif پایه‌گذارى «حزب جمهورى اسلامى» با همكارى و همفكرى علماى مبارز و هم‌رزم خود: شهید بهشتى، شهید باهنر، حجت‌الاسلام والمسلمین هاشمى رفسنجانى و... دراسفندماه ۱۳۵۷

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_1.gif معاونت وزارت دفاع در سال ۱۳۵۸

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_1.gif سرپرستى سپاه پاسداران انقلاب اسلامى در سال ۱۳۵۸

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_1.gif امام جمعه‌ی تهران، ۱۳۵۹
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/5467/namaz.jpg
http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_1.gif نمایندگی امام خمینی قدّس‌سرّه در شوراى عالى دفاع، ۱۳۵۹

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_1.gif نمایندگی مردم تهران در مجلس شوراى اسلامى، ۱۳۵۸

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_1.gif حضور در جبهه‌هاى دفاع مقدس.
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/5467/jang.jpg
از سال ۱۳۵۹ و با شروع جنگ تحمیلى عراق علیه ایران و تجاوز ارتش متجاوز صدام به مرزهاى ایران. این حضور تا پایان جنگ در سال ۱۳۶۷ ادامه داشت.

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_1.gif ترور نافرجام ایشان توسط منافقین در ششم تیرماه ۱۳۶۰ در مسجد ابوذر تهران.

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_1.gif دو دوره ریاست‌جمهورى اسلامی ایران با رأی قاطع ملت.
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/5467/prs.jpg
به دنبال شهادت محمدعلى رجایى دومین رئیس‌جمهور ایران، آیت‌الله خامنه‌اى در مهر ماه ۱۳۶۰ با كسب بیش از شانزده میلیون رأى مردمى و حكم تنفیذ امام خمینى قدّس‌سرّه به مقام ریاست‌جمهورى ایران اسلامى برگزیده شدند. همچنین از سال ۱۳۶۴ تا ۱۳۶۸ براى دومین بار به این مقام و مسئولیت انتخاب شدند.

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_1.gif ریاست شوراى انقلاب فرهنگی، ۱۳۶۰

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_1.gif ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام، ۱۳۶۶

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_1.gif ریاست شوراى بازنگرى قانون اساسى، ۱۳۶۸
 
http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_1.gif ولی‌فقیه و رهبر انقلاب اسلامی ایران.
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/5467/today.jpg

از روز چهاردهم خرداد سال ۱۳۶۸، پس از رحلت رهبر كبیر انقلاب امام خمینى (قدس سره) توسط مجلس خبرگان رهبرى به این مقام و مسئولیت عظیم انتخاب شدند.

برچسب‌ها: <-TagName->
[ چهار شنبه 6 دی 1391برچسب:, ] [ 16:27 ] [ محمدسلطانی ]

برچسب‌ها: <-TagName->
[ چهار شنبه 6 دی 1391برچسب:, ] [ 16:20 ] [ محمدسلطانی ]

خاطرات خواندنی امام خامنه ای که محافظ ایشان گفته است

سال 68 لحظاتي كه امام (ره) داشتند به رحمت خدا مي رفتند با دفتر رياست جمهوري تماس گرفتند و ما به همراه آقاي خامنه اي سوار ماشين شديم و به سمت جماران حركت كرديم. وقتي به جماران رسيديم چون همه مسئولين آمده بودند شرايط بسيار سختي را ايجاد كرده بودند و فقط تعدادي از محافظين را داخل راه مي دادند. همراه آقا كه رئيس جمهور بودند فقط 4 نفر داخل شديم و تا دم در حسينيه رفتيم .خيلي از شخصيت‌ها و نمايندگان مجلس آنجا بودند و داخل راهشان نمي دادند، همراه آقاي خامنه اي دو نفر توانستيم بعنوان محافظ داخل بيمارستان برويم كه دائم شيفت عوض مي كرديم. تنها كسي كه امام (ره) موقع رحلتشان و قبل از خانواده شان او را پذيرفتند، آقاي خامنه اي بودند. بعد از آن نمازي كه امام (ره) خواندند پزشكان گفتند كه نمي توان كاري براي ايشان انجام داد در اين شرايط قرار شد همه كساني كه داخل اتاق امام بودند خارج شوند و فقط خانواده امام داخل شوند. قبل از ورود خانواده امام حاج احمد آقا از اتاق امام (ره) آمدند بيرون و گفتند آسيد علي آقا را امام كار دارند. آقاي خامنه اي داخل شدند و براي اينكه صداي امام (ره) را كه نحيف شده بود بشنوند گوششان را نزديك صورت امام (ره) بردند و امام (ره) با ايشان صحبت كردند. ما كه پشت شيشه اين صحنه را مي ديديم هر لحظه كه مي گذشت مي ديديم آقاي خامنه اي قرمزتر مي شد، صورت ايشان دائم قرمز مي شد گويا به حد انفجار رسيده بود . بعد از صحبت هاي امام (ره) آقاي خامنه اي حاج احمد آقا ر اصدا كردند داخل، سپس حاج احمد آمدند بيرون و گفتند حاج خانم – همسر امام (ره) – و محارم امام (ره) بيايند داخل. – تمام اين صحنه ها فيلم برداري شده است و نمي دانيم چرا پخش نمي شود! – حاج احمد آقا كه صدا كردند خانواده امام تا آقاي طباطبايي – برادر خانم حاج احمد آقا – كه شهردار تهران بودند و دكتر طباطبايي – برادر خانم ديگر حاج احمد آقا – داخل بودند تمام دختران و پسران منسوب به امام (ره) داخل بودند و ديداري را با ايشان تازه كردند. تنها كسي كه با محارم امام (ره) تا لحظه آخر حيات ايشان داخل اتاق بود فقط آقاي خامنه‌اي بودند!تقريباٌ ساعت 23:30 امام (ره) تمام كردند. در اين شرايط آقاي خامنه اي با همان صورت برافروخته آمدند بيرون و همه كساني كه آنجا حضور داشتند را صدا كردند چه چپي ها و چه راستي ها و همه اطاعت كردند. آقا فرمودند هيچكس حق ندارد با هيچ خبرگزاري و هيچ گروهي مصاحبه علني داشته باشد و خبر فوت امام (ره) را اعلام كند. اگر ما فردا صبح بتوانيم از صدا و سيماي خودمان اين خبر را اعلام كنيم، بقاي جمهوري اسلامي را مي توانيم حفظ كنيم و در غير اين‌صورت احتمال اين هست كه خيلي از مسائل و مشكلات بر كشور ما جاري شود. همه گوش كردند و هيچكس حرفي نزد. تنها كسي كه آن زمان مامور شد آقاي لاهيجاني معاون جهاد سازندگي وقت بود كه مسئول تهيه يخچالي شد كه جنازه امام (ره) را 3 روز داخل آن گذاشتند. غير از وي قرار شد كسي كار خاصي را انجام ندهد.

بلافاصله همه از جمله آقاي خامنه اي به محل كارشان رفتند. همان شب آقا بسياري از كارهاي مربوط به حفاظت و اطلاعات را انجام دادند. فردا صبح قرار شد جلسه مجلس خبرگان براي تعيين رهبري انجام شود. همراه آقاي خامنه اي آقاي انصاري نامي بود به همراه من و آقاي قاسمي كه با آقاي خامنه اي پياده از منزل راه افتاديم و به مجلس آمديم. هيچ كدام از ما در آن لحظات رهبري آقاي خامنه اي به ذهنمان هم خطور نمي كرد. در مجلس حفاظت به دست گردان هفت سپاه بود و تعدادي از محافظين آيت الله مشكيني بعنوان رئيس مجلس خبرگان، محافظين آقاي هاشمي بعنوان رئيس مجلس شوراي اسلامي و محافظين آقاي خامنه اي در مجلس تردد مي كرديم. لذا بسياري از شرايط داخل را مي دانستيم.حدود 20 دقيقه طول كشيد تا جلسه به حد نصاب رسيد. آقاي مشكيني شروع به صحبت كردند و سپس آقاي هاشمي چند دقيقه صحبت كردند.در همين اثني تلفن زنگ زد و گفتند حاج احمد آقاي خميني با آقاي هاشمي كار دارند. آقاي هاشمي اجازه گرفتند و داخل دفتر هيات رئيسه رفتند. آقاي مشكيني راجع به مطالب داخلي مجلس خبرگان صحبت كردند و سپس قرار شد در مورد رهبري آينده صحبت شود. هيچ كس صحبت نكرد و همه به هم نگاه مي كردند. اولين نفري كه شروع به صحبت كرد، آقاي خلخالي بود.
وي گفت ميخواهم مطلبي را بگويم و اين را يك تكليف مي دانم. آقاي مشكيني بلندگوي وي را روشن كرد و وي شروع به صحبت كرد. ايشان گفتند من چند وقت پيش براي مراسم عقد دخترم نزد امام (ره) رفته بودم. تا دختر و عروس و دادمادم و بچه ها بازرسي شوند و بيايند داخل چند دقيقه طول كشيد. من از امام (ره) سوال كردم حالا كه شما آقاي منتظري، قائم مقام رهبري، را عوض كرده ايد با اين شرايط بيماريتان شخص خاصي را مد نظر نداريد؟ ايشان به من نگاه كردند و گفتند: “مگر مي شود من نظر خاصي نداشته باشم و مگر مي شود كه نظرم را به كسي نگفته باشم؟ من به حاج احمد آقا و آقاي هاشمي بارها گفتم . از نظر من هيچ كس در روي كره زمين از سيد علي آقا بهتر نيست “. بعد از اين حرف آقاي خلخالي اعلام كردند كه اساساً امام (ره) با شوراي رهبري مخالف بودند. پس بايد روي يك نفر صحبت كنيم و براي انفرادي هم چند نفر بيشتر در كشور نداريم، يكي آيت الله مشكيني هستند، يكي آيت الله موسوي اردبيلي و نفر سوم آقاي خامنه اي هستند كه امام (ره) روي ايشان نظر مثبت داشتند. بعد از آقاي خلخالي تنها كسي كه صحبت كرد آيت الله موسوي اردبيلي بود. ايشان گفتند در يكي از جلسات سران سه قوه كه خدمت امام (ره) رسيديم آقاي خامنه اي و آقاي هاشمي نيامده بودند.
من و مهندس موسوي رفته بوديم. داخل آمدن مهندس مقداري طول كشيد. من با امام (ره) صحبت مي كردم، به ايشان گفتم كه نظر شما در مورد رهبري آينده چيست؟ و امام (ره) گفتند: “من نظرم را به حاج احمد اقا و آقاي هاشمي گفته ام و احدي را در كره زمين بهتر از آسيد علي آقا براي رهبري نمي دانم “. اين دو مورد را آنها گفتند. در حين صحبت ايشان آقاي هاشمي از پله هاي دفتر هيات رئيسه آمدند پايين و به محض رسيدن به جايگاهشان ميكروفون راخاموش كردند و بلندگوي خودشان روشن شد. آقاي هاشمي گفتند احمد آقا يك مطلبي را به من گفتند كه تكليف را همين الان به شما بگويم و بعد معذرت خواهي كردند كه بلندگو را خاموش كردند. سپس گفتند احمد آقا الان به من گفتند: ”
اگر مي‌خواهيد روح امام (ره) شاد شود و به وصيت نامه امام (ره) عمل كرده باشيد اعلام كنيد كه امام (ره) بارها به ما گفتند كه آقاي خامنه اي را مطرح كنيم ولي به دليل مسائل سياسي نگذاشت كه ما بگوييم “. آقاي هاشمي گفتند حاج احمد آقا به من گفتند: ” امروز يك تكليف است و حداقل حرف مرا در مجلس بزنيد كه من آن دنيا گرفتار نباشم “. سپس آقاي هاشمي گفتند حالا يك مطلب را من بگويم. من بارها خدمت امام(ره) رسيدم و هر بار كه رفتم امام (ره) به من گفتند: ” تا دير نشده آ سيد علي آقا را شما مطرح كنيد بد است من مطرح كنم چون اگر من مطرح كنم قضيه استخلا پيش مي آيد. شما مطرح كنيد من دفاع مي كنم “. سپس آقاي هاشمي طبق عادت رياست مجلسي اش عمل كرد و در حالي‌كه ايستاده بود گفت كسانيكه با رهبري آقاي خامنه اي موافقند قيام كنند. در همين هنگام آقاي خامنه اي از كوره در رفتند و گفتند: ” اكبر آقا! بنشينيد شما، مگر اينجا مجلس است كه شما مي‌خواهيد راي بگيريد؟ رهبري نظام به اين است كه من بتوانم. مگر من مي توانم خميني باشم؟ اين بار سنگيني كه شما داريد به دوش يك نفر مي گذاريد را مگر يك نفر مي تواند تحملش كند؟ تحملش شرايط ميخواهد. نه من، بلكه هيچ كس نمي تواند تحمل كند “.
در همين هنگام مجلس يك مقدار شلوغ شد و موافقين و مخالفين حرفهايي زدند. آقاي آذري قمي به آقاي خامنه اي گفت شما بپذيريد، مگر ما مرديم همه ما كمك مي كنيم. ولايت فقيه، ولايت انبيا است. وي آنقدر تعريف كرد كه آقاي خامنه اي از كوره در رفتند و گفتند: ” آقاي آذري قمي! بفرماييد بنشينيد. ما شما را مي شناسيم، در دوره هاي مختلف شما را امتحان كرده ايم. ايني را كه شما گفتيد 10 سال آينده هم مي گوييد؟ 10 سال ديگر نخواهيد گفت. هر جا مقابل شما مطلبي علم شود كه شما نپذيريد مقابلش مي ايستيد “. در همين هنگام آقاي آذري قمي عمامه اش را برداشت و دو دستي محكم تو سرش زد و گفت خدا از من نگذرد اگر قرار باشد من 10 سال آينده مقابل شما بايستم ، من شما را بعنوان ولايت فقيه، ولايت مطلقه فقيه، قبول دارم.
-
دقيقاً بعد از 10 سال آقاي آذري قمي رفت قم و در فردو نماز جماعت خواند و آنجا با آقاي خامنه اي مخالفت كرد! دقيقاً همان‌طور كه آقاي خامنه اي گفتند 10 سال بعد اين حرف را زد! – بعد از اين صحبت ها خبرگان راي گيري كرد كه در راي گيري همه خبرگان به غير از 6 نفر راي موافق دادند! كه يكي از آنها خود آقاي خامنه اي بودند كه به خودشان راي ندادند. يك نفر هم نظرش روي شوراي رهبري بود نه اينكه با شخص آقاي خامنه اي مخالفت داشته باشد. نظر وي اين بود كه در كشور به جاي امام (ره) فرد نمي تواند عمل كند و يك شوراي رهبري بايد داشته باشيم كه متشكل از آقاي خامنه اي، آقاي هاشمي بعنوان يكي از چهره هاي سياسي و سه مرجع تقليد باشد. اما نظرش راي نياورد و آقا با يك راي قوي انتخاب شدند.
حدود ساعت 3 جلسه تمام شد. كساني بودند كه از همان لحظه شروع به تبعيت كردند، از جمله اين افراد آقاي جوادي آملي بودند. هنگام خروج از مجلس هيچ كس ازدر خارج نشد همه به هم تعارف مي كردند و حدود 3 دقيقه كسي خارج نشد. همه اصرار مي كردند آقاي خامنه ي خارج شوند اما آقاي خامنه اي به آقاي مشكيني گفتند كه ايشان ابتدا خارج شوند. در همين هنگام آقاي جوادي آملي گفتند: ” آقا شما بفرماييد كه ما جرات كنيم پشت سر شما بيرون بياييم. آن موقع شما بر ما رفيق بوديد و ما افتخار مي كرديم پايمان را پشت پاي شما بگذاريم، امروز شما بر ما ولي هستيد و از الان بر ما فرض و واجب است كه همه پايمان را جاي پاي شما بگذاريم و طوري هم بايد پايمان را بگذاريم كه اگر كسي نگاه كند نفهمد چند نفر بعد از شما آمدند بيرون و فقط جاي پاي شما باشد! ”
-
من با همين چشمهاي خودم بيشتر از 100بار برخورد آقاي خامنه اي و امام خميني(ره) را با همديگر ديدم. در هيچ برخوردي نديدم كه امام خميني تمام قد جلوي ايشان بلند نشود و به طرفشان نرود. ولي براي هيچ كس نديدم كه اين طور برخورد كند، البته بسيار نادر بودند در مقايسه با رفتاري كه با شخصيت هاي دولتي، هيات دولت و… امام تنها با آقاي خامنه اي اينگونه برخورد ميكرد و با ايشان باز برخورد مي كرد. آقاي خامنه اي اوايل رهبري در بيمارستان قلب شهيد رجايي عمل داشتند. در كل طول عمل سيد احمد خميني در طول راهروي بيمارستان قدم مي زدند، عصباني و ناراحت بودند. گويا صحنه هاي بيماري امام راحل يادشان مي آمد. بعد از اينكه عمل موفقيت آميز بود، ما دوربيني روي قسمتي كه ايشان بستري بودند گذاشتيم كه ديگر مزاحم ايشان نباشيم و در باز و بسته نشود و تغييرات دماي اتاق به ايشان لطمه نزند. از بيرون اتاق كارهاي حفاظتي را كنترل مي كرديم. حاج احمد خميني(ره) ساعت 15/2 نيمه شب به بيمارستان قلب شهيد رجايي آمدند البته تنها با يك راننده و با لباس راحتي روحانيت نه لباس رسمي. ما از اينكه ايشان تنها و بدون حفاظت آمده بودند تعجب كرديم. ايشان گفتند: از آقا چه خبر؟ گفتيم: الحمدلله خوبند. ايشان خيالشان راحت شد. به ايشان گفتم: اگر مي خواهيد آقاي گلپايگاني و سايرين را بيدار كنم؟ گفتند: نه، حاج خانم بسيار نگران حال آقا بودند. ايشان خواستند من بيام پيش آقا و خودم از نزديك در جريان وضعيت ايشان قرار بگيرم نه با تلفن و خبردهي ديگران. بعد از چند دقيقه ايشان به ذكر خاطره اي پرداختند: ((ما در تمام جايي كه امام تردد مي كرد، سخنراني مي كرد و.. يك ميكروفون هاي ريزي و يك كليد شصتي قرار داده بوديم تا هروقت حال ايشان نامساعد شد(اين اواخر حال ايشان نامساعد بود) يكي از اين كليدها را فشار دهند تا من و دكتر طباطبايي سريع بدويم به سمت اتاق. من در اتاق خودمان دراز كشيده بودم، ساعت 7 شب ناگهان زنگ به صدا درآمد. من با سرعت به سمت اتاق امام رفتم و فكر كردم خداي ناكرده ايشان سكته كرده، امام چمباتمه زده بود و دو دستشان به زانويشان و نگاه تلويزيون مي كرد. من به هيچ وجه حواسم به تلويزيون نبود. گفتم: آقا، ايشان سريع گفتند: احمد بشين، احمد بشين. من نشستم و ديدم اخبار دارد ديدار آقاي خامنه اي با يكي از مسئولان خارجي(رهبر كره شمالي) را نشان مي دهد. گفتند: نگذاريد دير بشه، چند بار به شما و آقاي هاشمي گفتم. ايشان رو مطرح كنيد، اين عظمت رو كه آدم مي بينه كيف مي كنه. همينكه عصايشان را بلند مي كند(در حال سان از نظاميان كره بودند) عظمت اسلام رو مي بينم.))
دركتاب خاطرات آقاي حيدر واعظ كاشاني اهل قم در باره آقاي خامنه اي از قول آقاي بهاالديني چه فرمودند آنهم در چه سالي؟ ايشان(واعظ كاشاني) مي گويند من در اتاق بودم و هر 2 داماد آقاي بهاالديني نشسته بودند. پسرآقاي بهاءالديني وارد شدند و گفتند: مجلس خبرگان آقاي منتظري را به قايم مقام رهبري انتخاب كردند. ايشان نگاهي به پسرشان انداخت و فرمودند: نه اينطور نيست. پسرشان گفتند: مجلس خبرگان انتخاب كرد تمام شد. ايشان دوباره فرمودند: نه اين طور نيست بعد از امام خميني، رهبر ما آقا سيد علي خودمونه.
در انتخاب آقاي منتظري اصلا آقاي خامنه اي امام جمعه بوده نه رييس جمهور. مسايلي كه بين عرفا و بزرگان و مراجع مي گذرد ما نمي بينيم. اينها مسايل مادي است ما مي بينيم نه مسايل غيرمادي و برداشتشان با ما فرق دارد. در عالم ديگري هستند و ما به تحليل آنها وارد نيستيم

 

مطالبي از خصوصيات ايشان:

 

سيره‌هايي وجود دارد كه ما مجازيم بگوييم . برخي موارد را راضي نيستند ما بگوييم و جامعه بداند و ما نمي‌گوييم ولي ديده‌ايم. به اهلش مي‌توان گفت كه اثرگذار باشد در زندگيشان. چيزي كه ايشان را به مقام مرجعيت و رهبري رساند فقط و فقط خودشان و رفتارهايشان است. ايشان همه اين مقامات را از احترام به پدر و مادر مي داند. ايشان مي گويد: در زماني كه وارد حوزه شدند افتخار مي كردند كه كوچكترين فرد حوزه هستند. مي فرمايند: وقتي وارد حوزه شدم با 2 نفر هم حجره اي شدم وديدم كه يكي از آنها از من كوچكتره و به من برخورد. ايشان آقاي هاشمي بودند و بعدا فهميدم از من بزرگتره. شهيد بهشتي نيز با من بودند.دوران درس حوزوي به درس امام بسيار علاقه مند بودم و با هيچ چيز عوض نمي كرديم. با من تماس گرفتند و گفتند كه پدرتان هيچ چيز نمي بيند و آب مرواريد گرفته است. من به مشهد رفتم و چند وقت كارم اين شده بود كه دست پدرم را گرفته و از كوچه خامنه ايها به مسجد حكمت چهارراه شهدا مي بردم تا نماز بخوانند و بعد از آن به پرسشهاي مردم پاسخ مي گفتم و دوباره ايشان را به منزل مي بردم. هر 3 وعده نمازكار من اين شده بود. تا اينكه ايشان قبول كردند عمل جراحي كنند و شكر خدا خوب شدند. من مطمئنم كه دعاي خير پدرم مرا به اينجا رسانده است.
مادر و پدر براي ايشان از هيچ مرتبتي بالاتر نبودند. ايشان موقع ورود پدر تمام قد مي ايستادند به سمت ايشان مي دويدند و دستشان را مي بوسيدند. تمام عمرشان كارش اين بود و مادرشان نيز همينطور. وقتي پدرشان از فرودگاه مي آمد ما را مي فرستاد تا ويلچر ببريم ايشان را بياوريم وتاكيد مي كردند به ايشان بگوييم آقاسيدعلي نمي تواند خودش به ديدار شما بيايد زيرا نياز به برنامه ريزي حفاظتي دست و پاگير دارد و الان احساس كند من دارم ايشان را جابه جا مي كنم. در رياست جمهوري وقتي به در ورودي رياست جمهوري مي رسيديم ايشان خودشان پدرشان را از ماشين پياده مي كردند و پله ها را همپاي ايشان مي آمدند و براي ايشان پشتي مي گذاشت، چاي مي ريخت و اجازه نمي داد در اين لحظات ما كوچكترين كاري انجام دهيم. ايشان تاكيد بسيار زيادي روي احترام به پدر و مادر داشتند و هرچه كه به آن رسيده بود را از پدر و مادر مي دانست. بر صله رحم بسيار بسيار تاكيد مي كرد و منزل برادرانشان: سيدمحمد- سيد هادي و.. رفت و آمد مي كرد. وقتي مشهد مي رفتند چند روز مي ايستاد تا همه فاميلهايشان را ببيند. به پدرخانم شان بسيار احترام مي گذاشت و هميشه دستشان را مي بوسيد. ديدار علما و بزرگان با ايشان نيز در همين فضاي اخلاقي و احترام مي باشد. در سفر پس از رهبري ايشان به قم خيلي از علما و بزرگان حتي تا عوارضي قم آمده بودند جهت استقبال مانند آيت الله جوادي آملي. آيت الله حسن زاده آملي خودشان براي ورود آقاي خامنه اي به قم خودشون به ورودي شهر قم آمدند ولو اينكه ايشان را نيز نديدند. سخنان ايشان در مورد آقاي خامنه اي در ديدار با رهبري بسيار عجيب بود و من در تمام اين مدت من و ديگران فقط گريه مي كرديم و آنها در فضاي ديگري بودند. بسيار متواضعانه با ايشان برخورد مي كرد و با صفا.
ما با آقاي موسوي كاشاني مسئول دفتر رهبري بيت آقاي جوادي رفتيم و اعلام كرديم آقا مي خواهد بعد از نماز مغرب بيايد ديدار شما. ايشان فرمودند: بگوييد نيايد، واقعا مي گويم. منزل من بسيار بسيار حقير است وگنجايش ايشان را ندارد. من خواهشم اين است اگر مي خواهند بزرگي كنند بيايند قدمشان روي چشمم ولي خانه من گنجايش ايشان را ندارد. من حاضرم بارها بارها خودم بيايم خدمتشان. بگوييد با اين شرايط من راضي نيستم بيايند. ما به رهبري اعلام كرديم اين گفته را و رهبري فرمودند: ما اگر برويم منزلشان خيلي چيزها گيرمان ميايد. اين برخورد ايشان بسيار متواضعانه و باكرامت بود.
نماز مغرب عشا خدمتشان رفتيم وگفتيم كه آقا انشاالله امشب تشريف ميارن، با بچه هاي حفاظت ايشان هماهنگ كرديم تا اطراف خانه پست حفاظتي بگذارند و همسايه ها نيز اذيت نشوند. آقاي آملي پيش ما ايستاده بودند و ما گفتيم شما بنشينيد تا ايشان نزديك شوند ما خبرتان مي دهم. ايشان گفتند من از صبح تا الان منتظرم اصلا آرام و قرار ندارم. ما گفتيم اقلا شما بگذاريد تا از دفتر(قم) حركت كردند ما به شما اطلاع مي دهيم. ايشان از هنگامي كه خبر حركت رهبري را شنيدند در خانه ايستاده بودند و منتظر بود. وقتي آقا تشريف آوردند ايشان سريع دويدند درب ماشين را باز كردند و تلاش كردند دست آقا را ببوسند ولي آقا ممانعت كرد. ايشان پياده شدند و داخل خانه شدند و آقاي آملي تا دست آقا را نبوسيدند كوتاه نيامدند. برخورد ايشان با رهبري بسيار متواضعانه و خود را حقير و كوچك مي گرفتند و آقا نيز با ايشان متواضعانه برخورد مي كردند. حدود40 دقيقه ديدار طول كشيد و در اين 40 دقيقه فقط تعارف و معرفت بود. ايشان به منزل بسياري به قم رفته‌اند ولي كمتر برخوردي اين گونه بود. واقعا سرشار از فضل و كرامت بود.
منزل آقاي بها الديني كوچكتر بود. صبح زود رفتم منزل ايشان و قرار بود رهبري نماز صبح را كه جمكران خواندند( نماز صبحها را كامل جمكران مي خواندند)بيايند.. گروهي كه براي حفاظت ايشان رفتيم منزل آيت الله، پسرشان آمدند و ما خودمان را معرفي كرديم. ما رفتيم بالا ساعت 4 صبح بود و ديديم كه ايشان در آن موقع به صورت رسمي منتظر كسي هستند. بعد از دستبوسي ايشان فرمودند: خوب آقا سيد علي كجاست و كي ميايد!!؟. ما تعجب كرده بوديم. گفتم جمكران هستند وبعد خدمت شما مي رسند. ايشان فرمودند: اينگونه نگوييد ايشان بزرگتر از اين است ايشان لطف مي كنند و منت بر ما مي گذارند اينجا مي آيند.
اسكورت شروع به حركت كردند و تاكيد داشتند كه زياد مزاحم ايشان نباشيم. آقا تشريف آوردند و آقاي بهاالديني مي خواستند از پله ها پايين بيايند ولي آقا دويد به سمت ايشان و آقا با ناراحتي به ما نگاه كرد كه چرا اينگونه شد و تشريف آوردند پايين، ولي ايشان فرمودند: به بچه ها چيزي نگوييد من از ديشب تا كنون منتظر شما هستم و خواب ندارم. مي خواستند دست آقا را ببوسند ولي آقا نگذاشت.
آقاي بهاالديني خواهش كردند كه اجازه دهيد من دست شما ر ا ببوسم تا فردا به مادرتان زهرا بگويم من دست وليتان را بوسيدم. اختلاف سني آقاي بهالديني با رهبري حدود50 سال بود در آن زمان(سال1380). وقتي نشستيم آقاي بهاالديني به اطراف منزل همه را نگاه مي كردند و ما نگران بوديم كه ايشان چه در فكر دارن و ما را چگونه مي بيند(چشم بصيرت و برزخي). ايشان سپس نگاه به رهبري نمودند و گفتند: من شنيده بودم كه شما از دفترتان حفاظت مي شود و الحمدالله همه محافظان و همراهانتان خوبند و خوب مي بينمشان. ما خيلي خوشحال شديم. از فرزندان آقاگفتند و گفتند 2فرزند بزرگ شما را بارها ديده ام الحق(3مرتبه) همه خوبند و مانند شمايند. 2 فرزند كوچك را نديده بودم و تازگيها كه ديدم اينها نيز الحق خيلي خوبند. بعد آقا به بچه هايش، همراهان ومحافظانش اشاره كردند كه همگي دست آيت الله را ببوسند و بعد خداحافظي كردند. با اين برخوردها و كراماتي كه ما ديديم و حالا مي بينيم يه عده اي كه 16سالش از انقلاب گذشته و 14 سال قبل از انقلاب مشخص نبود كجا بوده و كي بوده حالا به اسم وكيل، وزير، روحاني و.. مطالبي را مي گويد كه دل آدم مي سوزه.
البته دل براي اون مي سوزه نه براي انقلاب. انقلاب الحمدلله مانند بلدوزر هركس كه جلوش آمد و خواست بايستد له كرده و رفت. فكر كرديد اينها كه حالا آمدند از بازرگان، بني صدر و..بزرگترند؟ بازرگان را همه جهان مي خواستند. انقلاب ما قطع يقين انقلاب آقا امام زمان است و هيچ كس نمي تواند به ما ضرر و لطمه اي برساند. فقط به آقا مربوطه اين انقلاب و فقط مقدرات مي تواند بر ما اعمال شود. و حفظ حكومت نيز شرايطي دارد كه بايد در اين خط باشيم.
قبل از سفر به حج رفتم خدمت علما و مراجع جهت اجازه تشريف. منزل آقاي بهجت مطلبي خواستم و ايشان فرمود: ما اجيريم. ميداني اجير چيست؟ كسي كه مزد و پاداشش را قبلا گرفته و الان به جز اطاعت چيزي نبايد انجام دهد.
ما اجير آقا امام زمانيم و مزد و پاداشمان بودن در اين دوران و خدمت به نظام جمهوري اسلامي است. اين مزد و پاداش ماست و به هيچ چيز فكر نكنيد. ما اجيريم و هرچه مي گذرد فقط و فقط به خدمت امام زمان ببينيم.براي طول عمر مقام رهبري و ظهور حضرت و تعجيل در فرجشون صلوات بلند بفرستين .


برچسب‌ها: <-TagName->
[ چهار شنبه 6 دی 1391برچسب:, ] [ 16:17 ] [ محمدسلطانی ]

 

sed hasan nasrollah by shiawallpapers 20101111 1362807955

سیدحسن نصرالله»، دبیرکل حزب‌الله

لبنان در مراسم جشن سالانه فارغ ‌التحصیلی دانشجویی در مجتمع «سید الشهدا» در جنوب لبنان طی سخنانی اظهار داشت: از جمله نشانه‌های سعادت و خوشبختی این است که در این مراسم مبارک شرکت‌ می‌کنیم که یکی از ابعاد آن پاسخ و اجابت به ندای پیامبر(ص) در طلب علم و دانش‌اندوزی و تلاش برای تبدیل شدن به امتی از دانشمندان و علما است.

 

دبیرکل حزب الله لبنان که سخنانش به طور مستقیم از شبکه خبری المنار پخش شد، افزود: این مراسم را شما به وجود آورده و خلق کردید و ما نیز از این حیث خوشحال و خرسند هستیم، چون دستاور این موفقیت به همه تعلق دارد.

 

سید حسن نصرالله در ادامه سخنرانی‌ خود که در آن نمایندگان رئیس جمهور، رئیس پارلمان و نیز نمایندگان جریان های سیاسی حضور داشتند، گفت: این مراسم ارائه دهنده بخش کوچکی از تصویر و چهره واقعی مقاومت و حزب الله در لبنان است، این درحالی است که باید گفت، این تصویر جدیدی نیست و اگر بخواهیم برای آن عددی قائل شویم باید بگوییم که این روندی ۳۰ ساله و سی‌وسومین جشن از این دست است. چنین مراسم فارغ التحصیلی برای اولین بار در سال ۱۹۸۴ برگزار شد.

 

تکنولوژی بدون تعهد ویرانگر است

 

سید حسن نصر الله گفت: کسانی که منتسب به این مقاومت هستند، هم به تحصیل علم و دانش می‌پردازند و هم به مقاومت و ایستادگی خویش ادامه می‌دهند و برخی در این راه در حالی ‌که دانشجو بودند و برخی پس از فراغت از تحصیل به شهادت هم رسیدند و این تاکید می‌کند که راه جهادی و ایمانی ما جنبشی سازنده علمی و انسانی است، همانگونه که جنبشی آزادیبخش است.

 

دبیرکل حزب الله لبنان در ادامه افزود: ما همواره بر ملتزم بودن به علم و دانش و اخلاق و تقوا یا همان تعهد علمی به ارزش‌های آورده شده از سوی پیامبران تاکید کرده‌ایم، چون این تعهد و التزام به وجود آورنده تضمینی است تا علم و دانش در خدمت به مردم و وطن و نه رساندن آسیب به دیگران مورد استفاده قرار گیرد، بسان آنچه در حال حاضر شاهد آن هستیم و می‌بینیم که پیشرفت تکنولوژی بدون التزام و تعهد به ارزش‌ها غارت و چپاول ملل و کشتار میلیون‌ها انسان را به دنبال داشته است.

 

امکانات گسترده در اختیار طبقه ای محدود است

 

وی گفت: امکانات بسیار موجود تنها برای سیر کردن طبقات و گروه‌هایی محدود مورد استفاده قرار می‌گیرد و همین موجب شده تا آنها به قدرت متوسل شوند، در حالی‌که این علوم و دانش‌ها می‌توانستند موجبات انتشار و گسترش عدالت و رفاه در سراسر جهان شوند. در فرهنگ این یک اصل است که خداوند امکاناتی و خیراتی را در زمین قرار داد تا به واسطه آن بتوانیم زندگی شرافتمندانه‌ای را برای میلیاردها نفر فراهم و تامین کنیم، اما مردم به خاطر زیاده‌خواهی‌شان از نعمت‌ها سوء استفاده کردند.

 

دولت باید به دانشگاه لبنان توجه کند

 

سید حسن نصرالله ادامه داد: به برخی مسائل خواهم پرداخت و نخستین آن وضعیت دانشگاه لبنان است این دانشگاه همانند گذشته باید مورد توجه استثنائی قرار گیرد، زیرا دانشگاه فقرا است و تعداد لبنانی‌هایی که زیر خط فقر قرار دارند، بیشتر می‌شود و چشم‌انداز آینده نیز نشان نمی‌دهد که تعداد آنها کم می‌شود بلکه تعداد آنها زیاد خواهد شد و این مسئولیت دولت است و این یعنی اینکه دانشگاه لبنان باید مورد اهتمام دولت قرار گیرد و به طور خلاصه باید درباره اساتید بازنشسته صحبت کرد؛ در اینجا حقوق دائمی وجود دارد و این پرونده از جمله پرونده‌های پیچیده لبنان است و همواره مشکل تحمیل سقف تعداد وجود دارد و اداره نیز با این سقف اساتید را برای بازنشستگی معرفی می‌کند و در اینجاست که همه چیز شیر تو شیر می‌شود و برخی‌ها این مسئله را یک نیاز مبرم و ضروری می‌دانند که گروه‌های سیاسی نیز وارد آن می‌شوند اما برخی‌ها نیز از این سقف ضرر می‌کنند.

 

ضرورت توجه به اساتید دانشگاه مانند نیروهای امنیتی

 

وی افزود: من از دولت لبنان می‌خواهم که این موضوع را به صورت رویکردی متفاوت بررسی کند، دولت نباید سقف برای تعداد اساتید تعیین کند، تاکید می‌کنم ساختاری که اداره بر آن تکیه دارد هر چه باشد در حق خیلی‌ها عدالت رعایت می‌شود و در مورد برخی‌ها نیز بی‌عدالتی می‌شود به این ترتیب که تقریبا هر سال ۸۰ استاد بازنشسته می‌شوند و دانشگاه توسعه می‌یابد این دانشگاه به اساتید نیاز دارد و باید نیاز دانشگاه به اساتید را بدون قرار دادن سقف برای تعداد اساتید بدانیم، افراد بازنشسته می‌شوند و اولویت نیز با قدیمی‌هاست و همه رهبران سیاسی مداخله خواهند کرد اما چرا؟ در دولت سابق وزارت داخلی به افزایش تعداد و تثبیت ۴‌هزار بازنشسته در نیروهای امنیت در یک جلسه واحد اشاره کرد و این خوب است.

 

نصرالله اظهار داشت: من از دولت می‌خواهم که اساتید را جزء پرسنل نیروهای امنیت داخلی به حساب آورد و دیگر نیازی نیست که هر سال و یا هر دو سال یکبار با اساتید کشمکش داشته باشد.

 

افزایش جرم و جنایت به علت بحران های اقتصادی

 

سید حسن نصرالله دبیرکل حزب الله لبنان در بخشی از سخنرانی خود در مورد بحران معیشتی و موضوعات انسانی لبنان، حجم سختی های مردم را بسیار زیاد دانست و تاکید کرد که بسیاری با بحران های واقعی در این سطح ها مواجه هستند، بویژه بعد از آغاز سال تحصیلی جدید و با آغاز زمستان این مشکلات بیشتر شده است و انعکاس این مشکلات نیز واضح تر خود را نشان می‌دهد، به همین علت است که جرم ها و سرقت و بیماریهای روانی و بحران های روانی برخی‌ها در اثر این مشکلات ایجاد شده است و مردم نمی دانند چگونه با این مشکلات مدارا کنند.

 

گروه مخالف توجهی به مشکلات معیشتی مردم نداشته اند

 

وی افزود: البته در این میان برخی نیروها و جمعیت ها دست یاری به سوی مردم دراز کرده اند، اما این مشکل را حل نمی‌کند، چرا که بحرانی در این سطح باید از سوی دولت با تمامی موسسات آن حل شود. راه حل این موضع نیز با افزایش درآمدها نیست، بلکه باید هزینه های مردم کم شود و ما در این زمینه نیاز به برنامه ریزی واقعی داریم، اما متاسفانه بسیاری از گروه های سیاسی در کشور توجهی به این موضوع نمی کنند و از سال ۲۰۰۴ و زمان صدور قطعنامه شوم ۱۵۵۹ تاکنون از طریق سخنرانی‌ها و بیانیه های خود مهم ترین موضوع برای آنها مقاومت و سلاح آن بوده است و تمامی سخن آنها در مورد سلاح است.

 

وی افزود: امروز نیز در حالی که سال ۲۰۱۲ است، باز هم می بینیم که آنها مانند نواری این سخنان را تکرار می کنند و حتی خون رفیق حریری نیز به عنوان ابزاری برای ضربه زدن به مقاومت مورد استفاده واقع شده است.

 

مشکل فقر لبنانی ها باید حل شود

 

به گزارش خبرگزاری فارس، نصرالله ادامه داد: این اوضاع در حالی است که امروز فقر دیگر تنها یک طایفه را تهدید نمی کند و از سطح گروه ها فراتر رفته است، اما از سال ۲۰۰۴ تاکنون کسی در این کشور سعی نکرده راهکارهای حل بحران معیشتی مردم را بررسی کند، اگر ما بر سر موضوع فلسطین و اسرائیل با هم اختلاف نظر داریم، اما در این موضوع توافق داریم، بنابراین باید در این زمینه با هم گفت‌وگو کنیم.

 

وی ادامه داد: در سالهای اخیر تمامی بازیها برای براندازی مقاومت و جنگ های نظامی علیه آن به شکست رسیده و همه می دانند که این مقاومت بود که اسرائیل را شکست داد، مقاومت الان جریانی ریشه ای است که در وجدان و ضمیر اهالی خود نقش بسته و قوی تر از آن است که توطئه ها بتوانند آن را از بین ببرند.

 

باید کارگروهی فراتر از اختلافات سیاسی برای حل مشکلات ایجاد شود

 

دبیرکل حزب الله لبنان ابراز داشت: در تمامی این مدت جریان های آگاه و بویژه مراجع دینی مطلع نسبت به فروپاشی طایفه ای در کشور هشدار داده اند، این بحران از سوی دولت حل نمی شود، چرا که برخی گروه های سیاسی هستند که در دولت حضور ندارد، بنابراین همه گروه های لبنانی باید گروه کاری ملی را تشکیل دهند و به دور از حرف و حدیث در مورد مخالفان و موافقان دولت این را بررسی کنند که قبل از فروپاشی طایفه ای کشور طوری باید این مشکل را حل کرد، این وظیفه دینی و ملی است و اگر این گروه ها تشکیل شود، منافعی برای کشور دارد، چرا که در این صورت مشکلات کنار گذاشته می شود و گروه های سیاسی برای بررسی موضوعات انسانی مرتبط با روحیه و زندگی مردم لبنان بحث خواهند کرد.

 

هدف جریان مقابل از تعطیل کردن دولت تصویب نشدن قانون انتخابات است

 

نصرالله در ادامه سخنانش به اوضاع سیاسی کنونی در کشور پرداخته و گفت که میز گفت‌وگوها وجود ندارد و هیئت عمومی نیز تشکیل نمی شود و در کار کشور نیز تعطیلی ایجاد شده است، چرا که گروه مقابل تصمیم به تحریم گرفته است و هدف از این اقدام نیز از بین بردن دولت اعلام شده، اما دولت نه از طریق خیابان‌ها و نه از طریق تحریم‌ها ساقط نمی‌شود، بنابراین اگر هدف تحریم کنندگان براندازی باشد، می دانند که این موضوع محقق نخواهد شد، با این حال اصرار آنها بر تحریم نشان می دهد که هدف آنها براندازی و فشار بر دولت نیست، بلکه هدف این است که مجلس نمایندگان تعطیل باشد تا نتواند قانون انتخابات را تصویب کند و ما را در برابر دو راهی برگزاری انتخابات با قانون شصت یا عدم برگزاری انتخابات قرار دهد که هر دوی آنها بد است.

 

وی ادامه داد: ما میانجی نیستم، چرا که گروهی هستیم که هدف قرار گرفته است، من نمی توانم خودم میانجی باشم، ما در جایگاه کنونی خود هستیم و به این جایگاه افتخار می کنیم و در آن باقی خواهیم ماند، اما این مانع از آن نمی شود که دیگران را نصیحت نکنیم، با این وجود ما در مقابل گروهی هستیم که اگر آنها را نصیحت کنیم، ما را متکبر خواهند خواند.

 

معارضان سوری نمی توانند قدرت را در دست بگیرند

 

دبیرکل حزب‌ الله لبنان در ادامه سخنرانی خود در مراسم جشن سالانه فارغ ‌التحصیلی دانشجویی در مجتمع «سید الشهداء» در جنوب لبنان درباره قضیه سوریه و بحران جاری در این کشور گفت: اوضاع در سوریه همین طور به سمت پیچیدگی بیشتر بیش می‌رود و کسانی‌که تصور می‌کنند، معارضان می‌توانند قدرت را در سوریه به دست گیرند، اشتباه می‌کنند، چون اختلاف بین نظام و مردم نیست و این نمی‌تواند توصیف حالت و وضعیت سوریه باشد.

 

دبیرکل حزب الله لبنان گفت: هم اکنون در سوریه شکاف مردمی به امری حقیقی و واقعی تبدیل شده است، از یک سو نظام و مردمی قرار دارند که از آن حمایت می‌کنند و از سوی دیگر گروهی قرار دارد که از نیروها و قدرت‌های منطقه‌ای و بین‌المللی کمک می‌گیرند و همین موجب رویارویی مسلحانه بین آنها شده است.

 

تروریست های سوری به چه بهانه ای شهروندان را می کشند؟

 

وی افزود: من از هرکس که در امور اخلاقی دستی دارد، این سوال را مطرح می‌کنم که آیا اهالی حلب یا جرمانا یا بسیاری از شهرهای دیگر سوری نیستند، پس چطور معارضان که خود را سوری می‌نامند، راضی می‌شوند که هنگام بازگشت دانش‌آموزان از مدرسه و کارگران به منازل‌شان راه آنها را بمب‌گذاری کنند. این نهایت رذالت است. من از آنها سوال می‌کنم به نظر شما مردم سوریه در قبال کشتار آنها توسط معارضان یا از بالا به پایین انداختن آنان و کشتار آنها از ساختمان‌ها آن هم مقابل دید دوربین‌ها یا از بین بردن و ترور هویت‌ آنها باید چه موضع اخلاقی اتخاذ کنند. در سوریه نظامی وجود دارد که از باورهای خود دفاع می‌کند و در برابر آن گروه‌های مسلحی قرار دارند که جنگ خونین و خشونت‌باری و طولانی مدتی را به راه انداخته‌اند.

 

دبیر کل حزب الله لبنان در ادامه سخنانش درباره بحران سوریه گفت: رد مذاکرات و گفت‌وگوها توسط معارضان مسلح به معنای خواست آنها برای ادامه نبرد مسلحانه و ریختن خون‌هاست.

 

سید حسن نصر الله با مطرح کردن این پرسش بر معارضان مسلح که چرا راه‌حل سیاسی را رد می‌کنند، گفت: ما می‌دانیم کشورهایی هستند که دارای اموال و پول‌های کلانی هستند و برخی قدرت‌های منطقه‌ای از این نزاع و درگیری پیش آمده بین ما و القاعده استفاده می‌کنند.

 

آمریکا و دلارهای خارجی نمی گذارند بحران سوریه پایان یابد

 

به گزارش خبرگزاری فارس، سیدحسن نصرالله گفت: من این پیام را می‌دهم و می‌گویم برخی حکومت‌ها در جهان اسلام و غرب برای شما در سوریه دام گسترانده است و به شما به اصطلاح «در باغ سبز» را نشان داده‌اند تا با کشاندن شما به اینجا به جان همدیگر بیفتید و شما در این دام افتادید.

 

دبیرکل حزب الله لبنان افزود: حتی اگر در نظر بگیریم که این جماعت‌ها بتوانند موفقیتی را هم احراز کنند، این سوریه است که بهای آن را می‌پردازد، همانطور که کشورهای دیگر آن را پرداخت کردند.

 

وی سپس خطاب به جریان ۱۴ مارس گفت: من به جریان ۱۴ مارس می‌گویم که آمریکا نمی‌خواهد بحران سوریه پایان یابد، تا انسان‌های بیشماری دیگری به قتل برسند و با به زانو درآوردن سوریه این کشور را از محاسبات و جایگاه ملی حذف کند.

 

گفت‌وگوهای سیاسی راهکار حل بحران در سوریه است

 

سید حسن نصر الله گفت: اگر می‌گوییم که قلب‌های ما از هر انسانی که در سوریه کشته می‌شود، مالامال درد و اندوه می‌شود، این احساسی طبیعی است، احساسی بشردوستانه است، به همین دلیل باید برای گفت‌وگوی سیاسی اقدام کرد و هر کس که مانعی برسر راه این گفت‌وگو شود، جنایتکار است و مسئولیت قتل و کشتار در سوریه متوجه اوست. بحران سوریه هم اکنون پیچیده‌تر شده و کسانی‌که به تجارب برجای مانده از این نیروها در کشورهای دیگر نگاه کنند،‌ می‌بایست که نگران شوند و در اینجا مسئولیت اخلاقی و ملی این است که تمام تلاش‌ها را برای پذیرش گفت‌وگو و مذاکره که نتیجه آن سازش سیاسی باشد، متمرکز کنیم.

 

موضع نصرالله از سفر هیئت ۱۴ مارس به غزه

 

سید حسن نصرالله در ادامه سخنرانی خود در مراسم جشن سالانه فارغ‌‌التحصیلی دانشجویی در مجتمع «سید الشهداء» در جنوب لبنان گفت: هیئت ۱۴ مارس به غزه رفت تا تبریک بگوید و من بسیار خوشحال شدم و این چیز خوبی است و من تشویق می‌کنم که این گروه به غزه سفر کند و ما نمی‌خواهیم که سلاح مقاومت در لبنان را تائید کنند، زمانی که آنها به مقاومت در غزه تبریک می‌گویند، مقاومت در لبنان نیز به حق خود می‌رسد، برخی شخصیت ها پس از بازگشت از غزه گفتند که ما هرگز حتی از یک وجب خاک فلسطین نمی‌گذریم و این بسیار خوب است و اگر موضع شما به دفاع از مقاومت غزه تبدیل شود ما نیز شما را در محاسبات خود قرار می‌دهیم.

 

نصرالله درباره پیروزی که مقاومت در غزه محقق کرد، اظهار داشت: ما جنگ جولای را به شما یادآوری می‌کنیم، چه چیزی پس از آن گفته شد، برخی گفتند که حزب‌الله پیروز نشد و اسرائیل شکست نخورد؛ برخی‌ها نمی‌خواهند به پیروزی ما اعتراف کنند، اسرائیل ده‌ها تیم تشکیل داد تا درس عبرت بگیرند و ارتش جدید با امکانات جدید تشکیل شد و از سال ۲۰۰۶ تا به امروز آموزش دیدند و در تاریخ اسرائیل تاکنون چنین آموزشی ندیده بودند با این اعتبار که اسرائیل قوی‌تر خواهد شد و در هر جنگی پیروز می‌شود و در سال ۲۰۱۲ درس عبرت را گرفت و با چشمان خود مشاهد کردیم که چگونه ۲ یا سه موشک به تل‌آویو شلیک شد و ۳ موشک رهبران اسرائیلی را مجبور کرد که به پناهگاه بروند و باعث شد که در برابر نوار غزه بی‌سلاح و محاصره شده تسلیم شوند.

 

اسرائیل قدرتمند تا ابد به پایان رسید

 

وی تصریح کرد: در حقیقت اسرائیل شکست خورد و این نشان می‌دهد که آنچه در سال ۲۰۰۶ و ۲۰۰۹ رخ داد بی‌‌فایده نبوده و در نهایت نیز اتفاق ۲۰۱۲ رخ داد و ما باید بدانیم که اسرائیل قدرتمند و رعب‌انگیز تا ابد به پایان رسید.

 

نصرالله تاکید کرد: مسیر سراشیبی اسرائیل از سال ۲۰۰۰ آغاز شد؛ زمانی که اسرائیل شکست خورده و با تحقیر و خواری بدون قید و شرط عقب‌نشینی کرد و این میخی در تابوت اسرائیل بود و میخ‌های بعدی نیز در راه است.

 

روابط ایران، حماس و حزب‌الله تغییری نکرده است

 

نصرالله در ادامه سخنانش با اشاره به جنگ اخیر غزه گفت: در مورد جنگ غزه کسانی بودند که سخنان زیادی گفته و در خصوص رابطه بین حماس، حزب‌الله و ایران شک و شبهه ایجاد کردند و تحلیل‌های زیادی بود مبنی بر اینکه حماس آغوش ایران را رها کرده و به آغوش اعراب آمده است و ما بر اساس تجربه می‌دانیم که همه اینها تنها امید و آرزوست و واقعیت ندارد.

 

وی افزود: من درباره این رابطه می‌گویم که این روابط طبیعی و عادی است و هیچ چیزی عوض نشده و درباره ایران باید گفت که این کشور به وظایف اعتقادی خود عمل می‌کند و اگر رهبران گروه‌های فلسطینی موردی را پیدا کردند که ایران در امور داخلی فلسطین دخالت می‌کند، می‌توانند بگویند.

 

دبیرکل حزب الله تصریح کرد: ایران در طول ۳۰ سال بدون هیچ قید و شرطی به مقاومت فلسطین کمک کرده و حتی توقع تشکر خالی را هم نداشته است، ایران در غزه به وظایف خود عمل می‌کند، اگر کشورهای عربی به غزه پول و سلاح و موشک می‌دادند و آنها را آموزش داده و تجارب نظامی را به آنها انتقال می‌دادند ما به این کشورها درود گفته و پشت سر آنها حرکت می‌کردیم، اما این پول و سلاح را ایران می‌دهد، تمامی آن چیزی که ایران می‌خواهد این است که فلسطین سرزمین خود را باز‌پس گیرد و چیز دیگری نمی‌خواهد، چه کسی می‌خواهد پرچم‌دار مقاومت باشد؟ مصر … پس ما نیز می‌گوئیم که در کنار تو هستیم و به خاطر فلسطین پشت سر تو حرکت می‌کنیم و این موضوعی است که ملاحظه ای در آن وجود ندارد.

منبع: خبرگزاری فارس


برچسب‌ها: <-TagName->
[ چهار شنبه 6 دی 1391برچسب:, ] [ 16:11 ] [ محمدسلطانی ]

   تا به حال فکر کردید چرا رهبر ما امام خامنه ای در 13890415 229713بین مسلمانان غیر ایرانی محبوبیت دارد و ما قدر این نعمت را نمیدانیم؟

جوابش ساده هست....

دلیل زیادی دارد...از مهمترین آن این است که اولا مسلمانان جهان اسلام آنهایی که در غیر ایران زندگی میکنند دارای حکومتی غیر ولایت فقیه و به نوعی دیکتاتوری است و کشورشان آنطور به اسلام واقعی و ناب ارزش نمیدهند.

آنجا به طور کامل امنیت ندارند و جا برای تبلیغ درست حسابی اسلام واقعی ندارند. تا یک حرف بزنند معلوم نیست چه بلایی سرشان میاید.

آنجا از وجود یک فرد کامل و مدیری مدبر و حامی معنوی محرومند و عطش آنها نسبت به چنین شخصی در وجودشان احساس میشود و به این خاطر آقا را شاید بیشتر از ما دوست دارند و قدر او را میدانند.

ولی ما شاید اینجا در ناز و نعمت و در کمال آرامش و امنیت به سر میبریم و آنقدر گیر مسائل جانبی هستیم که آقا و منزلت او را فراموش کردیم تا جایی که آقا مجبور شد به ما بگه این عمار و این از بی لیاقتی من و شماهاست

البته افرادی هم هستند که قدر آقا را میدانند و اجرشان محفوظ

در آخر یک جمله ی معروف میگه تا مری

ض نشی قدر سلامتی رو نمیدونی....

ما هم مثل این چنین آدم هاییم. ما درایران در کمال سلامتی هستیم و غیر ایران در بیماری و به این خاطر آنها قدر این سلامتی ناشی از رهبری را درک میکنند و قدر این نظام را میدانند

به امید پیروی از رهبر عالی مقاممان امام خامنه ای ...آمین یا رب العالمین

 

 


برچسب‌ها: <-TagName->
[ چهار شنبه 6 دی 1391برچسب:, ] [ 15:40 ] [ محمدسلطانی ]

بیست و نه فروردین ،رسید ز راه

فصل بهار ، زیبا شد از جمال ماه

ستارگان که زمین را نگاه میکنند
خورشید را در این دیار تماشا میکنند


فرزندی از خاندان پیغمبر است
پرچم ولایت علی را  ، گرفته دست

سلاله ی پاک رسول خدا ، علی است
با حکم خدای رحمان ، ما را ولی است
 


آمد بسوی امت این نعمت خدا
تا اجابت شود ز نورش ، دعای ما


عصر امامت حضرت مهدی است شیعیان
گردیده فیض نایبش ، روشن و  عیان

تفسیر آیه های قرآن کلام اوست

راه وصالاو همه از طریق دوست

نعمت به ما رسد زنقش جمال او
اسوه ی عارفان و عاشقان کمال او


ذخیره ی بزرگ عالم هستی مجسم است
وصف او را هر چه بگوئیم هنوز کم است

قدر و مقام سیدعلی را نداند بجز خدا
اصحاب او آماده اند چو اصحاب کربلا

ای جعفری ولایت آل علی (ع) بجاست
جز راه رهبر فرزانه ، نیست راست

محمدرضا جعفری- فروردین ماه سال 1391

 


برچسب‌ها: <-TagName->
[ چهار شنبه 6 دی 1391برچسب:, ] [ 15:36 ] [ محمدسلطانی ]

بیانات رهبرمعظم انقلاب اسلامی دربارهی زن وجایگاه اودرایران

پنج شنبه 23 شهريور 1391

  •  
  •  
  •  
  •  
  •  
  •  

 

دنياي استکباري  ، در اشتباه است که خيال مي کند ارزش و اعتبار زن به اين است که خود را در چشم مردان آرايش کند تا چشم هاي هرزه به او نگاه کنند و از او تمتع گيرند و او را تحسين نمايند.
زن را به چشم يک انسان والا نگاه کنيد، تا معلوم شود که تکامل و حق او و آزادي او چيست. زن را به عنوان موجودي که مي تواند مايه اي براي صلاح جامعه با پرورش انسان هاي والا شود نگاه کنيد، تا معلوم شود که حق زن چيست و آزادي او چگونه است.
زن را به چشم آن عنصر اصلي تشکيل خانه در نظر بگيريد،که خانواده اگر چه از مرد و زن تشکيل مي شود و هر دو در تشکيل خانواده و موجوديت آن موثرند ، اما آسايش فضاي خانواده ، آرامش و سکونتي که در فضاي خانه است، به برکت زن و طبيعت زنانه است. با اين چشم به زن نگاه کنند تا معلوم شود که او چگونه کمال پيدا مي کند و حقوقش در چيست .
 
آسايش فضاي خانواده ، آرامش و سکونتي که در فضاي خانه است، به برکت زن و طبيعت زنانه است.
از روزي که اروپايي ها، صنايع جديد را به وجود آورند در اوايل قرن نوزدهم که سرمايه داران غربي کارخانه هاي بزرگ را اختراع کرده بودند و احتياج به نيروي کار ارزان و بي توقع و کم دردسر داشتند، زمزمه «آزادي زن» را بلند کردند؛براي اين که زن را از داخل خانواده ها به درون کارخانه ها بکشانند؛به عنوان يک کارگزار از او استفاده کنند،جيب هاي خودشان را پر کنند و زن را از کرامت و منزلت خود بيندازند.
امروز آنچه که به عنوان «آزادي زن» در غرب مطرح است، دنباله همان داستان و همان ماجراست. لذا ظلمي که در فرهنگ غربي به زن شده است و برداشت غلطي که از زن در آثار فرهنگ و ادبيات غرب وجود دارد ، در تمام دوران تاريخ بي سابقه است. در گذشته هم در همه جا به زن ظلم شده است،اما اين ظلم عمومي و فراگير و همه جانبه ، مخصوص دوران اخير و ناشي از تمدن غرب است.
زن را به عنوان وسيله التذاذ مردان معرفي کردند و اسمش را «آزادي زن»گذاشتند! در حالي که به واقع آزادي مردان هرزه براي تمتع از زن و نه آزادي زن بود.
زن را به عنوان وسيله التذاذ مردان معرفي کردند و اسمش را «آزادي زن»گذاشتند! در حالي که به واقع آزادي مردان هرزه براي تمتع از زن و نه آزادي زن بود. نه فقط در عرصه کار و فعاليت صنعتي و امثال آن، بلکه در عرصه هنر و ادبيات هم به زن ظلم کردند.
شما امروز،در داستان ها،در رمان ها،در نقاشي ها،در انواع کارهاي هنري نگاه کنيد،ببينيد با چه ديدي به زن نگريسته مي شود؟ آيا جنبه هاي مثبت و ارزش هاي والايي که در زن هست،مورد توجه قرار مي گيرد؟ آيا آن عواطف رقيق،آن مهرباني و خوي مهرآميزي که خداي متعال در زن به وديعه گذاشته است- خوي مادري، روحيه نگهداري از فرزند و ترتيب فرزند- مورد توجه است با جنبه هاي شهواني و به تعبير آن ها عشقي؟ (که اين تعبير غلط و نادرستي است. اين شهوت است نه عشق) زن را اين گونه خواستند پرورش و عادت دهند: به عنوان يک موجود مصرف کننده. مصرف کننده دست و دل باز و کارگر کم توقع و کم طلب و ارزان.
اسلام اين ها را براي زن ارزش نمي داند.اسلام با کارکردن زن موافق است. نه فقط موافق است، بلکه کار را تا آن جا که مزاحم با شغل اساسي و مهم ترين شغل او ،يعني ترتيب فرزند و حفظ خانواده نباشد، شايد لازم هم مي داند. يک کشور که نمي تواند از نيروي کار زنان در عرصه هاي مختلف بي نياز باشد!اما اين کار نبايد با کرامت و ارزش معنوي انساني زن منافات داشته باشد. نبايد زن را تذليل کنند و او را وادار به تواضع و خضوع نمايند.تکبر از همه انسان ها مذموم است ، مگر از زنان در مقابل مردان نامحرم! زن بايد در مقابل مرد نامحرم متکبر باشد. در حرف زدن مقابل مرد نبايد حالت خضوع داشته باشد. اين ، براي حفظ کرامت زن است. اسلام اين را مي خواهد و اين الگوي زن مسلمان است.
اهانت غرب به زنان در قالب تکريم
وقتي به تاريخ اروپا نگاه مي کنيم، در کتابهاي تاريخ و نيز کتابهاي هنري و فرهنگي رمانهايي که وضع مغرب زمين را نشان مي دهند هر چه به عقب بر مي گرديم اين مساله کاملاً برجسته است و برخورد با زن يک برخوردي است که اسلام آن را رد مي کند.يعني در اروپا و غرب جنس مرد اجازه پيدا مي کند به هر شکلي از جنس زن التذاذ ببرد و اين در فرهنگ روم قديم به اشکال مختلف وجود داشته. حالا يک وقت هست که يک زن، زن اشرافي است ، اين نسبت و اين رابطه با او در يک سطح است. اما يک وقت، يک زن، زن رعيت و يک فقير و بي سواد است اينجا برخورد با او متناسب با حال او است.
البته بديهي است که اين گونه سوء استفاده از زن ،گاهي با يک نوع تملق گفتن نسبت به زن هم هست، اما اين تملق گفتن به هيچ وجه به معناي احترام و تکريم واقعي نيست،بلکه اين يک اهانت واقعي است که مثالهاي روشن و واضحي دارد، لکن نمي خواهم وارد آن مثال ها شوم؛ زيرا ممکن است از تأدب خارج بشود،اگر چه از واقعيات است. من خواهش مي کنم خانم ها به اين قضيه فکر کنند و آن مثال هاي روشن و واضح را پيدا کرده آنها را به زنان تفهيم کنند.
اگر ديده مي شود در جامعه غربي نسبت به زن به نحوي از انحاء بعضي از تکريم ها مي شود و ستاره هاي سينما و هنرپيشه ها و زنهاي زيبا در مسابقات زيبايي را مثلاً احترام مي کنند،اين از آن نوع تکريم در مقام اهانت و اهانت به شکل تکريم است.
زمزمه «آزادي زن» در فرهنگ غرب از کجا شروع شد؟!
از روزي که اروپايي ها،صنايع جديد را به وجود آوردند در اوايل قرن نوزدهم که سرمايه داران غربي کارخانه هاي بزرگ را اختراع کرده بودند. و احتياج به نيروي کار ارزان و بي توقع و کم درد سر داشتند، زمزمه «آزادي زن» را بلند کردند؛ براي اين که زن را از داخل خانواده ها به درون کارخانه ها بکشانند؛به عنوان يک کارگزار ارزان از او استفاده کنند،جيبهاي خودشان را پرکنند و زن را از کرامت و منزلت خود بيندازند. امروز آنچه که به عنوان «آزادي زن » در غرب مطرح است، دنباله همان داستان و همان ماجراست . لذا ظلمي که در فرهنگ غربي به زن شده است و برداشت غلطي از زن در آثار فرهنگ و ادبيات غرب وجود دارد ،در تمام دوران تاريخ بي سابقه است.
معناي آزادي زن در غرب
آنچه در غرب با عنوان شعار وجود دارد .در درجه اول آزادي زن است . آزادي ، معناي وسيعي را شامل مي شود ؛ هم شامل آزادي از اسارت است،هم شامل آزادي از اخلاق است چون اخلاق هم يک قيد و بند است هم آزادي از نفوذ مبني بر سوء استفاده کارفرمايي است که زن را با مزد کمتري به کارگاه مي کشد و هم شامل آزادي از قوانيني است که زن را در مقابل شوهر،متعهد مي کند.آزادي به همه اين معاني مي تواند باشد.کما اين که در همين شعارهايي که نسبت به زن وجود دارد،طيف وسيعي از اين مطالبات درخواست ها هست،که بعضي با يکديگر به کلي متناقضند. اين آزادي معنايش چيست؟
متاسفانه در دنياي غرب ، منظور از آزادي در بيشتر موارد، آزادي به معناي نادرست و مضر آن است- يعني آزادي از قيد و بندهاي خانوادگي، آزادي از حتي قيد ازدواج و تشکيل خانواده و پرورش فرزندان در آن جايي که هدف شهواني زودگذري در مقابل قرار گيرد- نه آزادي به معناي صحيح آن .لذا شما مي بينيد جزو حرفهايي که در دنياي غرب زده مي شود، مساله آزادي سقط جنين است، که اين نکته بسيار مهمي است و با اين که ظاهر ساده و کوچکي دارد، اما باطن بسيار خطرناک و سهمگيني در اين سخن مندرج است . اين ، وسيله و شعار و مطالبه اي است که در غرب غالبا مطرح مي شود؛ لذا مي گويند نهضت آزادي زنان.در نظام صحيح، در يک مطالبه و مبارزه صحيح، هدف نمي تواند اين معناي وسيعي باشد که يک بخش آن قطعاً مضر است؛ اگر چه ممکن است بخشهاي مفيدي هم در آن باشد. بايد به دنبال شعارهايي بهتر، مناسبتر ، صحيح تر و گره گشاتر گشت.
بساط آن چيزي که امروز به عنوان «آزادي زن » در دنيا و از سوي فرهنگ منحط غربي پهن شده است، بر پايه اين است که زن را در معرض ديدار مرد قرار دهند تا از او تمتعات جنسي ببرند. مردان از آنها لذت ببرند و زنها وسيله التذاذ مردان شوند . اين ، آزادي زن است؟ کساني که در دنياي جاهل و غافل و گمراه تمدن غربي ادعا مي کنند طرفدار حقوق بشرند، در حقيقت ستمگران به زن هستند.
در الگوي فرهنگ غرب، زن وسيله التذاذ مرد است
اسلام زنان عالمه بزرگي پرورش  داده است. اگر امروز هم در جامعه ما مشاهده کنيد، مي بينيد که متخصصان زن، دانشمندان زن، پزشکان زن ، محققان زن و هنرمندان بزرگ زن کم نيستند؛ انسانهاي ارزش آفرين و صاحب فکر و مکتب در بين آنها هست. در صحنه سياسي و در قواي مجريه و مقننه هم همين طور است . در همه بخشهاي کشور ، حضور زنان ، حضور فعالي است. بين ما و آنها ، بين تفکر و ارزشگذاري اسلامي و غربي ، بحث بر سر اينها نيست؛ بحث بر سر چيز ديگري است.
ارتباط آزاد زن و مرد در غرب، بزرگترين ضربه براي زن
يک چيزي در غرب هست که اين چشم ها را پر مي کند و آن اين که در جامعه ، زن و مرد از لحاظ رفتارهاي اجتماعي، با هم تفاوتي ندارند؛ يعني همچنانکه در يک جلسه مردي وارد مي شود، سلام عليکم و احوال پرسي مي کند و جزو جمعيت مي شود! زن هم با همان راحتي وارد مي شود و جزو جمعيت مي شود. يعني هيچ گونه تبعيضي در رفتارها از اين جهت ، بين زن و مرد وجود ندارد. توجه کرديد! اين ، چشم همه را مي گيرد . انسان مي بيند يک وضع خوبي است، همه هم از اين وضع خوششان مي آيد. يعني حتي آن کساني که به دلايل منطقي با اين مخالفند، مي بينند چيز بدي نيست! در يک مجموعه ، مثل دو بيگانه به هم نگاه نمي کنند، مثل خواهر و برادر که در خانه وارد مي شوند با هم برخورد مي کنند. اين ، يک نقطه مثبت ، ولي سطحي و ظاهري است؛ در کنار اين ، نقاط منفي فراواني وجود دارد... کسي که قطعا به او ظلم مي شود، زن است؛ زيرا مردي که همسر اين زن است، با زن هاي متعدد ديگري ارتباطات عاطفي و جنسي دارد. ارتباط کاملا خودماني و صميمي دارد که کم تر از آن را با عيال خودش ندارد! اين براي زن بزرگترين ضربه است.
يکي از نشانه هاي مرد سالاري غريبها، مسئله «آزادي زن » است!
يکي از نشانه هاي مردسالاري غربيها همين است که زن را براي مرد مي خواهند؛ لذا مي گويند زن آرايش کند، تا مرد التذاذ ببرد! اين مرد سالاري است، اين آزادي زن نيست؛ اين در حقيقت آزادي مرد است. مي خواهند مرد آزاد باشد، حتي براي التذاذ بصري ، لذا زن را به کشف حجاب و آرايش و تبرج در مقابل مرد تشويق مي کنند! البته اين خودخواهي را بسياري از مردان در جوامعي که از دين خدا بهره مند نبودند، از دورانهاي قديم هم داشتند.امروز هم دارند؛ غربيها هم مظهر اعلاي اين بودند . پس ، اين مساله که زن به سمت معرفت، علم، مطالعه ، آگاهي ، کسب معلومات و معارف حرکت کند، بايد در ميان خود بانوان خيلي جدي گرفته شود و به آن اهميت بدهند.

 

 
برچسب‌ها: <-TagName->
[ چهار شنبه 6 دی 1391برچسب:, ] [ 15:28 ] [ محمدسلطانی ]

بیانات در شانزدهمين اجلاس سران جنبش عدم تعهد در تهران (۱۳۹۱/۰۶/۰۹ - ۱۱:۱۱)
بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحيم‌
الحمد لله ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام على الرّسول الأعظم الأمين و على ءاله الطّاهرين‌ و صحبه المنتجبين و على جميع الأنبياء و المرسلين.‌
به شما ميهمانان گرامى، سران و هيئتهاى نمايندگى كشورهاى جنبش عدم تعهد و نيز ديگر شركت‌كنندگان در اين اجلاس بزرگ بين‌المللى خوشامد ميگويم.
ما در اينجا گرد آمده‌ايم تا به هدايت و كمك پروردگار، حركت و جريانى را كه در شش دهه‌ى قبل با هوشمندى و موقعيت‌شناسى و شجاعت چند تن از رهبران سياسىِ دلسوز و مسئوليت‌پذير پايه‌گذارى شد، به اقتضاى موقعيتها و نيازهاى امروز جهان ادامه دهيم و بلكه به آن جانى تازه و تحركى دوباره ببخشيم.
ميهمانان ما از مناطق جغرافيائى دور و نزديك در اينجا گرد آمده و متعلق به مليتها و نژادهاى گوناگون و داراى تعلقات اعتقادى و فرهنگى و تاريخى و وراثتىِ متنوعند؛ ولى همان طور كه «احمد سوكارنو» يكى از بنيانگذاران اين جنبش در كنفرانس معروفِ باندونگ در سال ۱۹۵۵ گفت، مبناى تشكيل عدم تعهد، نه وحدت جغرافيائى يا نژادى و دينى، بلكه وحدت نياز است. آن روز كشورهاى عضو جنبش عدم تعهد، به پيوندى كه بتواند آنها را از سيطره‌ى شبكه‌هاى اقتدارگرا و مستكبر و سيرى‌ناپذير مصون بدارد، نيازمند بوده‌اند؛ امروز با پيشرفت و گسترش ابزارهاى سلطه‌گرى، اين نياز همچنان پابرجا است.
من ميخواهم حقيقت ديگرى را مطرح كنم:
اسلام به ما آموخته است كه انسانها با وجود ناهمگونيهاى نژادى و زبانى و فرهنگى، فطرت همسانى دارند كه آنها را به پاكى و عدالت و نيكوكارى و همدردى و همكارى فرا ميخواند و همين سرشت همگانى است كه اگر از انگيزه‌هاى گمراه‌كننده به سلامت عبور كند، انسانها را به توحيد و معرفت ذات متعالى خداوند رهنمون ميگردد.
اين حقيقت تابناك داراى چنان ظرفيتى است كه قادر است پايه و پشتوانه‌ى تشكيل جوامع آزاد و سرافراز و برخوردار از پيشرفت و عدالت - توأماً - گردد و شعاع معنويت را بر همه‌ى فعاليتهاى مادّى و دنيائى انسانها نفوذ دهد و بهشتى دنيائى - پيش از بهشت اخروىِ موعود اديان الهى - براى آنان فراهم آورد. و نيز همين حقيقت مشترك و همگانى است كه ميتواند شالوده‌ريز همكاريهاى برادرانه‌ى ملتهائى باشد كه از نظر شكل ظاهرى و سابقه‌ى تاريخى و منطقه‌ى جغرافيائى، شباهتى به يكديگر ندارند.
همكاريهاى بين‌المللى هرگاه بر چنين شالوده‌اى استوار باشد، دولتها ارتباطات ميان خود را نه بر اساس ترس و تهديد يا افزون‌طلبى و منافع يكجانبه يا واسطه‌گرىِ افراد خائن و خودفروش، بلكه بر پايه‌ى منافع سالم و مشترك، و برتر از آن، منافع انسانيت بنا ميكنند و وجدان بيدار خود و خاطر ملتهاى خود را از دغدغه‌ها آسوده ميسازند.
اين نظم آرمانى در نقطه‌ى مقابل نظام سلطه قرار دارد، كه در قرنهاى اخير قدرتهاى سلطه‌گر غربى، و امروز دولت زورگو و متجاوز آمريكا، مدعى و مبلّغ و پيشقراول آن بوده‌ و هستند.
ميهمانان عزيز!
امروز آرمانهاى اصلى جنبش عدم تعهد با گذشت شش دهه همچنان زنده و پابرجاست؛ آرمانهائى مانند استعمارزدائى ، استقلال سياسى و اقتصادى و فرهنگى، عدم تعهد به قطبهاى قدرت و ارتقاء همبستگى و همكارى ميان كشورهاى عضو. واقعيتهاى امروز جهان با آن آرمانها داراى فاصله است؛ ولى اراده‌ى جمعى و تلاش همه‌جانبه براى عبور از واقعيتها و دست يافتن به آرمانها، هرچند پُر چالش، ليك اميدآفرين و ثمربخش است.
ما در گذشته‌ى نزديك، شاهد شكست سياستهاى دوران جنگ سرد و نيز يكجانبه‌گرائىِ پس از آن بوده‌ايم. جهان با عبرت‌آموزى از اين تجربه‌ى تاريخى، در حال گذار به نظام بين‌المللى جديدى است و جنبش عدم تعهد ميتواند و بايد نقش نوينى ايفاء نمايد. اين نظام بايد بر پايه‌ى مشاركت همگانى و برابرى حقوق ملتها استوار باشد؛ و همبستگى ما كشورهاى عضو اين جنبش براى شكل‌گيرى اين نظم نوين، از ضرورتهاى بارز عصر كنونى است.
خوشبختانه چشم‌انداز تحولات جهانى، نويدبخش يك نظام چند وجهى است كه در آن، قطبهاى سنتى قدرت جاى خود را به مجموعه‌اى از كشورها و فرهنگها و تمدنهاى متنوع و با خاستگاههاى گوناگون اقتصادى و اجتماعى و سياسى ميدهند. اتفاقات شگرفى كه در سه دهه‌ى اخير شاهد آن بوده‌ايم، آشكارا نشان ميدهد كه برآمدن قدرتهاى جديد با بروز ضعف در قدرتهاى قديمى همراه بوده است. اين جابه‌جائى تدريجى قدرت، به كشورهاى عدم تعهد فرصت ميدهد تا نقش مؤثر و شايسته‌اى را در عرصه‌ى جهانى بر عهده بگيرند و زمينه‌ى يك مديريت عادلانه و واقعاً مشاركتى را در پهنه‌ى گيتى فراهم آورند. ما كشورهاى عضو اين جنبش توانسته‌ايم در يك دوران طولانى، با وجود تنوع ديدگاهها و گرايشها، همبستگى و پيوند خود را در چهارچوب آرمانهاى مشترك حفظ كنيم؛ و اين دستاورد ساده و كوچكى نيست. اين پيوند ميتواند دستمايه‌ى گذار به نظمى عادلانه و انسانى قرار گيرد.
شرائط كنونى جهان فرصتى شايد تكرارنشدنى براى جنبش عدم تعهد است. سخن ما آن است كه اتاق فرمان جهان نبايد با ديكتاتورى چند كشور غربى اداره شود. بايد بتوان يك مشاركت دموكراتيك جهانى را در عرصه‌ى مديريت بين‌المللى شكل داد و تضمين كرد. اين است نياز همه‌ى كشورهائى كه مستقيم يا غيرمستقيم از دست‌اندازى چند كشور زورگو و سلطه‌طلب زيان ديده‌اند و مى‌بينند.
شوراى امنيت سازمان ملل داراى ساختار و سازوكارى غيرمنطقى، ناعادلانه و كاملاً غير دموكراتيك است؛ اين يك ديكتاتورىِ آشكار و يك وضعيت كهنه و منسوخ و تاريخ مصرف گذشته است. با سوء استفاده از همين سازوكار غلط است كه آمريكا و همدستانش توانسته‌اند زورگوئيهاى خود را در لباس مفاهيم شريف بر دنيا تحميل كنند. آنها ميگويند «حقوق بشر»، و منافع غرب را اراده ميكنند؛ ميگويند «دموكراسى»، و دخالت نظامى در كشورها را به جاى آن مى‌نشانند؛ ميگويند «مبارزه با تروريسم»، و مردم بى‌دفاع روستاها و شهرها را آماج بمبها و سلاحهاى خود ميسازند. در نگاه آنها، بشريت به شهروندان درجه‌ى يك و دو و سه تقسيم ميشوند. جان انسان در آسيا و آفريقا و آمريكاى لاتين ارزان، و در آمريكا و غرب اروپا گران قيمت‌گذارى ميشود. امنيت آمريكا و اروپا مهم، و امنيت بقيه‌ى بشريت بى‌اهميت دانسته ميشود. شكنجه و ترور اگر به دست آمريكائى و صهيونيست و دست‌نشاندگان آنها صورت گيرد، مُجاز و كاملاً قابل چشم‌پوشى است. زندانهاى مخفى آنها كه در نقاط متعددى در قاره‌هاى گوناگون شاهد زشت‌ترين و نفرت‌انگيزترين رفتارها با زندانيان بى‌دفاع و بى‌وكيل و بى‌محاكمه است، وجدان آنان را نمى‌آزارد. بد و خوب، كاملاً گزينشى و يكطرفه تعريف ميشود. منافع خود را به نام «قوانين بين‌المللى»، و سخنان تحكم‌آميز و غيرقانونى خود را به نام «جامعه‌ى جهانى» بر ملتها تحميل ميكنند و با شبكه‌ى رسانه‌اىِ انحصارىِ سازمان‌يافته، دروغهاى خود را راست، و باطل خود را حق، و ظلم خود را عدالت‌طلبى وانمود ميكنند و در مقابل، هر سخن حقى را كه افشاگر فريب آنها است، دروغ، و هر مطالبه‌ى برحقّى را ياغيگرى مينامند.
دوستان! اين وضعيت معيوب و پر زيان، غيرقابل ادامه است. همه از اين هندسه‌ى غلط بين‌المللى خسته شده‌اند. جنبش ۹۹ درصدى مردم در آمريكا بر ضدّ كانونهاى ثروت و قدرت در آن كشور، و اعتراض عمومى در كشورهاى اروپاى غربى به سياستهاى اقتصادى دولتهاشان نيز نشان لبريز شدن پيمانه‌ى صبر و تحمل ملتها از اين وضعيت است. بايد اين وضعيت نامعقول را علاج كرد.
پيوند مستحكم و منطقى و همه‌جانبه‌ى كشورهاى عضو جنبش عدم تعهد ميتواند در يافتن و پيمودن راه علاج، تأثيرات عميقى بر جاى بگذارد.
حضار محترم!
صلح و امنيت بين‌المللى از جمله‌ى مسائل حادّ جهان امروز ما است و خلع سلاحهاى كشتار جمعى و فاجعه‌بار، يك ضرورت فورى و يك مطالبه‌ى همگانى است. در دنياى امروز، امنيت، پديده‌اى مشترك و غيرقابل تبعيض است. آنها كه سلاحهاى ضد بشريت را در زرادخانه‌هاى خود انبار ميكنند، حق ندارند خود را پرچمدار امنيت جهانى قلمداد كنند. اين - بى‌شك - نخواهد توانست نيز امنيت را براى خود آنها به ارمغان آورد. امروز با تأسفِ فراوان ديده ميشود كه كشورهاى دارنده‌ى بيشترين تسليحات هسته‌اى، اراده‌اى جدّى و واقعى براى حذف اين ابزارهاى مرگبار از دكترين نظامى خود ندارند و آن را همچنان عامل رفع تهديد و شاخصى مهم در تعريف جايگاه سياسى و بين‌المللى خود ميدانند. اين تصور، به كلّى مردود و مطرود است.
سلاح هسته‌اى نه تأمين‌كننده‌ى امنيت و نه مايه‌ى تحكيم قدرت سياسى است، بلكه تهديدى براى اين هر دو است. حوادث دهه‌ى ۹۰ قرن بيستم نشان داد كه داشتن اين تسليحات نميتواند رژيمى همانند شوروى سابق را هم حفظ كند. امروز نيز كشورهائى را ميشناسيم كه با داشتن بمب اتم، در معرض امواج ناامنى‌هاى مهلكند.
جمهورى اسلامى ايران استفاده از سلاح هسته‌اى و شيميائى و نظائر آن را گناهى بزرگ و نابخشودنى ميداند. ما شعار «خاورميانه‌ى عارى از سلاح هسته‌اى» را مطرح كرده‌ايم و به آن پايبنديم. اين به معنى چشم‌پوشى از حق بهره‌بردارى صلح‌آميز از انرژى هسته‌اى و توليد سوخت هسته‌اى نيست. استفاده‌ى صلح‌آميز از اين انرژى، بر اساس قوانين بين‌المللى، حق همه‌ى كشورها است. همه بايد بتوانند از اين انرژى سالم در مصارف گوناگونِ حياتى كشور و ملتشان استفاده كنند و در اِعمال اين حق، وابسته به ديگران نباشند. چند كشور غربى كه خود دارنده‌ى سلاح هسته‌اى و مرتكب اين كار غيرقانونى‌اند، مايلند توان توليد سوخت هسته‌اى را نيز در انحصار خود نگه دارند. حركتى مرموز در حال شكل‌گيرى است تا انحصار توليد و فروش سوخت هسته‌اى را در مراكزى با نام بين‌المللى ولى در واقع در پنجه‌ى چند كشور معدود غربى، تثبيت و دائمى كنند.
طنز تلخ روزگار ما آن است كه دولت آمريكا كه دارنده‌ى بيشترين و مرگبارترين سلاحهاى هسته‌اى و ديگر سلاحهاى كشتار جمعى و تنها مرتكبِ به‌كارگيرى آن است، امروز ميخواهد پرچم مخالفت با اشاعه‌ى هسته‌اى را به دوش بگيرد! آنها و شركاى غربى‌شان رژيم صهيونيستىِ غاصب را به سلاحهاى هسته‌اى مجهز كرده و براى اين منطقه‌ى حساس، تهديدى بزرگ فراهم كرده‌اند؛ اما همين مجموعه‌ى فريبگر، استفاده‌ى صلح‌آميز از انرژى هسته‌اى را براى كشورهاى مستقل برنميتابند و حتّى با توليد سوخت هسته‌اى براى راديوداروها و ديگر مصارف صلح‌آميز انسانى، با هرچه در توان دارند، ستيزه‌گرى ميكنند. بهانه‌ى دروغين آنان، بيم از توليد سلاح هسته‌اى است. در مورد جمهورى اسلامى ايران، آنان خود ميدانند كه دروغ ميگويند؛ اما سياست‌ورزى، آنگاه كه كمترين اثرى از معنويت در آن نباشد، دروغ را هم مجاز ميشمرد. آيا آن كه در قرن بيست‌ويكم زبان به تهديد اتمى ميگشايد و شرم نميكند، از دروغگوئى پرهيز و شرم خواهد كرد؟!
من تأكيد ميكنم كه جمهورى اسلامى هرگز در پى تسليحات هسته‌اى نيست، و نيز هرگز از حق ملّت خود در استفاده‌ى صلح‌آميز از انرژى هسته‌اى چشم‌پوشى نخواهد كرد. شعار ما «انرژى هسته‌اى براى همه، و سلاح هسته‌اى براى هيچكس» است. ما بر اين هر دو سخن پاى خواهيم فشرد و ميدانيم كه شكستن انحصار چند كشور غربى در توليد انرژى هسته‌اى در چهارچوب معاهده‌ى عدم اشاعه، به سود همه‌ى كشورهاى مستقل و از جمله كشورهاى عضو جنبش عدم تعهد است.
تجربه‌ى سه دهه ايستادگىِ موفقيت‌آميز در برابر زورگوئى‌ها و فشارهاى همه‌جانبه‌ى آمريكا و متحدانش، جمهورى اسلامى را به اين باور قطعى رسانده است كه مقاومت يك ملت متحد و داراى عزم راسخ، قادر است بر همه‌ى خصومتها و عنادها فائق آيد و راه افتخارآميز به سوى هدفهاى بلند خود را بگشايد. پيشرفتهاى همه‌جانبه‌ى كشور ما در دو دهه‌ى اخير واقعيتى است كه در برابر چشم همگان قرار دارد و رصدكنندگان رسمى بين‌المللى مكرراً بدان اذعان كرده‌اند؛ و اين همه در شرائط تحريمها و فشارهاى اقتصادى و تهاجم تبليغاتى شبكه‌هاى وابسته به آمريكا و صهيونيسم اتفاق افتاده است. تحريمهائى كه ياوه‌گويان، آن را فلج‌كننده ناميدند، نه تنها ما را فلج نكرده است و نخواهد كرد، بلكه گامهاى ما را محكمتر، و همت ما را بلندتر، و اطمينان ما را به درستى تحليلهاى خود و نيز به توانائى درون‌زاى ملتمان راسختر كرده است. ما يارى خداوند را در اين چالشها بارها و بارها به چشم ديده‌ايم.
ميهمانان گرامى!
لازم ميدانم در اينجا از يك مسئله‌ى بسيار مهم سخن بگويم؛ كه اگرچه مربوط به منطقه‌ى ما است، ولى ابعاد گسترده‌ى آن از اين منطقه فراتر رفته و سياستهاى جهانى را در طول چندين دهه تحت تأثير قرار داده است و آن، مسئله‌ى دردآور فلسطين است. خلاصه‌ى اين ماجرا آن است كه يك كشور مستقل و داراى شناسنامه‌ى روشنِ تاريخى به نام «فلسطين»، بر اساس يك توطئه‌ى وحشتناك غربى با سردمدارى انگليس در دهه‌ى ۴۰ قرن بيستم، از ملت آن، غصب و به زور سلاح و كشتار و فريب، به جماعتى كه عمدتاً از كشورهاى اروپائى مهاجرت داده شده‌اند، واگذار گرديده است. اين غصب بزرگ كه در آغاز با كشتارهاى جمعىِ مردم بى‌دفاع در شهرها و روستاها و راندن مردم از خانه و كاشانه‌ى خود به كشورهاى هم‌مرز همراه بود، در طول بيش از شش دهه همچنان با همين جنايتها ادامه يافته است و امروز هم ادامه دارد. اين، يكى از مهمترين مسائل جامعه‌ى بشريت است. سران سياسى و نظامى رژيم غاصب صهيونيست، در اين مدت از هيچ جنايتى پرهيز نكرده‌اند؛ از كشتار مردم و ويران كردن خانه‌ها و مزارع آنان و دستگيرى و شكنجه‌ى مردان و زنان و حتّى كودكان آنان، تا تحقير و توهين به كرامت اين ملت و سعى در نابودى و هضم آن در معده‌ى حرامخوار رژيم صهيونيستى، و تا حمله به اردوگاههاى آنان در خود فلسطين و در كشورهاى همسايه كه ميليونها آواره را در خود جاى ميداده است. نامهاى «صبرا» و «شتيلا» و «قانا» و «دير ياسين» و امثال اينها با خون مردم مظلوم فلسطين در تاريخ منطقه‌ى ما ثبت شده است. اكنون نيز پس از شصت و پنج سال، هنوز همچنان همين جنايتها در رفتار گرگان درنده‌ى صهيونيست با باقى‌ماندگان در سرزمينهاى اشغالى ادامه دارد. آنها پى‌درپى جنايتهاى جديدى مى‌آفرينند و منطقه را با بحران تازه‌اى روبه‌رو ميكنند. كمتر روزى است كه خبرى از قتل و جرح و زندانى كردن جوانهائى مخابره نشود كه به دفاع از وطن و كرامت خود برخاسته و به ويرانگرى مزارع و خانه‌هاى خود اعتراض كرده‌اند. رژيم صهيونيستى كه با به راه انداختن جنگهاى فاجعه‌بار و كشتار مردم و اشغال سرزمينهاى عربى و سازماندهى تروريسم دولتى در منطقه و جهان، دهها سال ترور و جنگ و شرارت به راه انداخته، ملت فلسطين را كه براى احقاق حق خود به پا خاسته و مبارزه ميكنند، تروريست مينامد و شبكه‌ى رسانه‌هاى متعلق به صهيونيزم و بسيارى از رسانه‌هاى غربى و مزدور نيز با زير پا گذاشتن تعهّد اخلاقى و رسانه‌اى، اين دروغ بزرگ را تكرار ميكنند. سردمداران سياسىِ مدعى حقوق بشر نيز چشم بر اين همه جنايت بسته و بدون شرم و پروا، از آن رژيم فاجعه‌آفرين حمايت كرده و در نقش وكيل‌مدافع آن ظاهر ميشوند.
سخن ما آن است كه فلسطين متعلق به فلسطينى‌ها است و ادامه‌ى اشغال آن، ظلمى بزرگ، تحمل‌ناپذير و خطرى عمده براى صلح و امنيت جهانى است. همه‌ى راههائى كه غربيها و وابستگان آنها براى «حل مسئله‌ى فلسطين» پيشنهاد كرده و پيموده‌اند، غلط و ناموفق بوده است و در آينده نيز چنين خواهد بود. ما راه‌حلى عادلانه و كاملاً دموكراتيك را پيشنهاد كرده‌ايم: همه‌ى فلسطينى‌ها، چه ساكنان كنونى آن، و چه كسانى كه به كشورهاى ديگر رانده شده و هويت فلسطينى خود را حفظ كرده‌اند، اعم از مسلمان و مسيحى و يهودى، در يك همه‌پرسىِ عمومى، با نظارتى دقيق و اطمينان‌بخش شركت كنند و ساختار نظام سياسى اين كشور را انتخاب نمايند و همه‌ى فلسطينيانى كه سالها رنج آوارگى را تحمل كرده‌اند، به كشور خود باز گردند و در اين همه‌پرسى و سپس تدوين قانون اساسى و انتخابات، شركت نمايند. آنگاه صلح برقرار خواهد شد.
در اينجا مايلم پندى خيرخواهانه به سياستمداران آمريكائى كه تاكنون همواره به عنوان مدافع و پشتيبان رژيم صهيونيستى در صحنه حاضر شده‌اند، بدهم: اين رژيم تاكنون براى شما دردسرهاى بيشمار داشته است؛ چهره‌ى شما را در ميان ملتهاى منطقه، منفور و شما را در چشم آنان شريك جنايات صهيونيستهاى غاصب معرفى كرده است؛ هزينه‌هاى مادى و معنوى كه در طول سالهاى متمادى از اين رهگذر به دولت و ملت آمريكا تحميل شده است، سرسام‌آور است؛ و احتمالاً در آينده اگر همين روش ادامه يابد، هزينه‌هاى شما سنگين‌تر هم خواهد شد. بيائيد به پيشنهاد جمهورى اسلامى درباره‌ى همه‌پرسى بينديشيد و با تصميمى شجاعانه، خود را از گره ناگشودنى كنونى نجات دهيد. بى‌شك مردم منطقه و همه‌ى آزادانديشان گيتى از اين اقدام استقبال خواهند كرد.
ميهمانان محترم!
اكنون به سخن آغازين باز ميگردم. شرائط گيتى حساس و جهان در حال گذار از يك پيچ تاريخىِ بسيار مهم است. انتظار ميرود كه نظمى نوين در حال تولد يافتن باشد. مجموعه‌ى غيرمتعهدها حدود دو سوم اعضاء جامعه‌ى جهانى را در خود جاى داده است و ميتواند در شكل‌دهى آينده نقشى بزرگ ايفاء كند. تشكيل اين اجلاس بزرگ در تهران نيز خود حادثه‌اى پرمعنا است كه بايد در محاسبات به كار آيد. ما اعضاء اين جنبش با هم‌افزائى امكانات و ظرفيتهاى گسترده‌ى خود ميتوانيم براى نجات جهان از ناامنى و جنگ و سلطه‌گرى، نقشى تاريخى و ماندگار بيافرينيم.
اين مقصود فقط با همكاريهاى همه‌جانبه‌ى ما با يكديگر امكان‌پذير است. در ميان ما، كشورهاى بسيار ثروتمند و نيز كشورهاى داراى نفوذ بين‌المللى كم نيستند. علاج مشكلات با همكاريهاى اقتصادى و رسانه‌اى و انتقال تجربه‌هاى پيشبرنده و تعالى‌بخش، كاملاً امكان‌پذير است. بايد عزمهامان را راسخ كنيم؛ به هدفها وفادار بمانيم؛ از اخم قدرتهاى زورگو نترسيم و به لبخند آنان دل خوش نكنيم؛ اراده‌ى الهى و قوانين آفرينش را پشتيبان خود بدانيم؛ به شكست تجربه‌ى اردوگاه كمونيستى در دو دهه پيش، و شكست سياستهاى به اصطلاح ليبرال دموكراسى غربى در حال حاضر - كه نشانه‌هاى آن را در خيابانهاى كشورهاى اروپائى و آمريكایی و گره‌هاى ناگشودنى اقتصاد اين كشورها همه مى‌بينند - با چشم عبرت بنگريم. و بالاخره سقوط ديكتاتورهاى وابسته به آمريكا و همدست رژيم صهيونيستى در شمال آفريقا و بيدارى اسلامى در كشورهاى منطقه را فرصتى بزرگ بشماريم. ما ميتوانيم به ارتقاء «بهره‌ورى سياسى جنبش عدم تعهد» در مديريت جهانى بينديشيم؛ ميتوانيم براى تحول در اين مديريت، سندى تاريخى تهيه كنيم و ابزارهاى اجرائى آن را فراهم نمائيم؛ ميتوانيم حركت به سمت همكاريهاى مؤثر اقتصادى را طراحى و الگوهاى ارتباط فرهنگى ميان خود را تعريف كنيم. بى‌شك تشكيل دبيرخانه‌ى فعال و پرانگيزه‌اى براى اين تشكيلات، خواهد توانست به حصول اين مقاصد كمكى بزرگ و پر تأثير تقديم كند.


برچسب‌ها: <-TagName->
[ چهار شنبه 6 دی 1391برچسب:, ] [ 15:25 ] [ محمدسلطانی ]
صفحه قبل 1 2 صفحه بعد
درباره وبلاگ

سلام به توبچه بسیجه تندوتیز من امیدوارم که شمانهایت استفاده راازاین وبلاگ ببرید لطفانظریادتون نره
آرشیو مطالب
امکانات وب

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 13
بازدید دیروز : 8
بازدید هفته : 32
بازدید ماه : 135
بازدید کل : 2534
تعداد مطالب : 19
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

پایگاه مقاومت بسیج سایبری

بچه بسیجی تندوتیز

آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 13
بازدید دیروز : 8
بازدید هفته : 32
بازدید ماه : 135
بازدید کل : 2534
تعداد مطالب : 19
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1